به خاطر دارم مدتی پس از جنگ 1973، کاریکاتوری منتشر شده بود که انورسادات رئیس جمهور وقت مصر را درازکش بر کف رینگ بوکس نشان میداد، درحالی که گلدا مایر نخستوزیر وقت اسرائیل با دستکشهای بوکس بر بالای سر او ایستاده بود. سادات در این کاریکاتور چیزی شبیه این به مایر میگفت: «من جایزه را میخواهم، من جایزه نقدی را میخواهم، من کمربند را میخواهم.»
اخیراً زیاد به آن کاریکاتور فکر میکنم؛ بهخصوص پس از شنیدن سخنرانی آیت الله خامنهای رهبر عالی جمهوری اسلامی خطاب به آمریکا و شرکایش در مذاکرات، در مورد شرایط انجام یک توافق که توان ایران در راستای تولید جنگ افزار هستهای را در ازای لغو تحریمها برای 10 تا 15 سال محدود میکند. اما بر مبنای پیش نویس توافق هستهای، (حضرت آیت الله) خامنهای موفق شده است تا زیرساختهای هستهای ایران را، هرچند به طور محدود، حفظ کند و اصرار هم دارد که ایران اجازه نخواهد داد بازرسان بینالمللی از فعالیتهای مشکوک و پنهانیاش بازرسی کنند.
هنوز روشن نیست آیا موانع باقیمانده برای رسیدن به توافق مرتفع خواهد شد یا خیر، اما شگفت آور است که ایرانیها تنها در یک سوی میز مقابل آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه، چین و آلمان، با برگهایی ضعیف در دست، به این خوبی بازی میکنند. وقتی زمانش برسد از (حضرت آیتالله) علی خامنهای برای فروش خانهام کمک خواهم گرفت.
کریم سجادپور کارشناس مسائل ایران در بنیاد کارنگی میگوید، شما هرگز فکر نمیکنید که این ایران است که دارد صدها میلیارد دلار به خاطر تحریمها، دهها میلیارد برای سقوط قیمت نفت، و میلیاردها دلار برای حفظ رژیم اسد در سوریه از دست میدهد، و این (حضرت آیتالله) علی خامنهای و نه جان کری است که سرپرستی جمعیتی چشم انتظار رفع تحریمها را برعهده دارد.
با این وجود طی سال گذشته هربار نکته مهمی پیش آمد، مانند این که آیا ایران باید اورانیوم غنیشده خود را به خارج از کشور منتقل کند، یا باید پاسخگوی فعالیتهای قبلیاش برای تولید بمب اتم باشد، مرتب احساس میشود این ما هستیم که باید نیازهای ایران را در نظر بگیریم. ای کاش ما یک بار مذاکرات را ترک میکردیم. وقتی به طرف مقابل در آ نسوی میز این پیام را بفرسید که تمایلی ندارید که او را ناکار کنید یا توافق را ناکام بگذارید، در واقع خودتان را به طرفی برابر تقلیل میدهید و بهترین توافق بدی که از طریق غیرخشونتآمیز میتوان به دست آورد را، در نهایت پیشرو خواهید داشت.
مایکل مندلبام متخصص سیاست خارجی دانشگاه جانبز هاپکینز، میگوید مذاکرات دیپلماتیک دستآخر همیشه نمایانگر توان قدرت است: «در مذاکرات کنونی...آمریکا از ایران به مراتب قویتر است، یا این وجود ایالات متحده امتیازات عمدهای دادهاست. پس از این که مذاکرات با اصرار براین آغاز شد که ایران باید از تمام مراکز غنیسازی مشکوک خود صرف نظر کند و فعالیتهای هستهای مرتبط با تولید بمب را متوقف کند، دولت اوباما مذاکرات را با دادن اجازه به ایران برای حفظ آن مراکز و ادامه بعضی از آن فعالیتها به پایان میبرد».
اما چطور چنین شد؟ مندلبام میگوید: بخشی از توضیح ممکن است در باور شخصی اوباما به قدرت دگرگون کنندهای باشد که در تماس با اقتصاد جهانی پدیدار خواهد شد. به احتمال قوی دلیل عمده ... این است، اگر چه ناهمگونی عمدهای در قدرت میان دو طرف وجود دارد، اما آمریکا تمایلی ندارد که تمام قدرت خود را به کار بگیرد و رهبران ایران این را میدانند.
پیش از آن که اوباما را رهبری ضعیف قلمداد کنید، به خاطر داشته باشد که جرج بوش رئیس جمهوری پیشین آمریکا، هشت سال برای رسیدگی به این مسئله - زمانی که به مراتب مشکل کوچکتری بود - فرصت داشت، تاچه از طریق نیروی نظامی چه از طریق دیپلماسی مقتدرانه کاری کند، اما او برای هشت سال هیچ کاری نکرد.
اما آیا هنوز امکان دارد تا توافق بد خوبی به دست آورد؟ توافقی که ایران را مجبور به برچیدن برنامه هستهایاش نمیکند اما زیرساخت هستهای ایران را طی5 تا 10 سال آتی تا حدی کوچک میکند که ایران نتواند به سرعت به سمت تولید جنگ افزار هستهای حرکت کند؟ توافقی که سطحی از شفافیت را برای نظارت بر توافق در اختیار ما قرار دهد و به بازرسان بینالمللی اجازه دهد تا دسترسی سرزده به هر مکان مشکوک به فعالیت مخفی هستهای داشته باشند؟ توافقی که مانع ارتقای چشمگیر ظرفیت غنیسازی اورانیوم ایران طی دهه آینده شود؟ یعنی همان چیزی که کارشناسان یک گروه دوحزبی در گزارشی برای «موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» ارائه کردهاند؟
بله، «یک توافق بد خوب» در چنین چارچوبی هنوز امکان پذیر نیست، و این بستگی به جزئیات مورد مذاکره در این روزهای پایانی دارد. چنین توافقی به رئیس جمهوری آمریکا این امکان را میدهد که به کنگره بدبین، و همچنین به اسرائیل بگوید این بهترین توافقی است که با یک غلاف خالی از اسلحه میتوان به دست آورد؛ توافقی که تا بروز دگرگونیهایی در ایران زمان میخرد و بهتر از جنگی است که هیچ کس نمیداند انتهای آن چه خواهد بود.
اما توجه داشته باشید: این توافق میتواند بزرگتر از، یا به بزرگی، یک زلزله در خاورمیانه، مانند اشغال افغانستان و عراق باشد. فصل مشترک آن دو در این بود که ما به هیچ عنوان آمادگی پس لرزههای صبح روز بعد را نداشتیم. جهان عرب امروز هیچ وزن ژئوپولتیکی ندارد. مصر ضعیف شده است، عربستان سعودی فاقد توان اعمال قدرت است، و از عراق دیگر چیزی نمانده است.
ایرانی که از زنجیر تحریم رها شود و بیش از صد میلیارد دلار پول نقد به حکومتش تزریق کند، قدرتمندتر از تمام همسایگان عربش خواهد بود. از این جهت، امریکا باید رهبری تلاشها برای فرونشاندن تنش بین عربهای سنی و ایرانیهای شیعه، و کاستن از تخاصم ایران علیه اسرائیل را در دست بگیرد. اگر بتوانیم این درگیریها را تحت کنترل درآوریم، یک توافق بد خوب به راحتی آتش یک جنگ منطقهای گستردهتر را شعلهور خواهد کرد.
مترجم: دکتر کاظمپور