کد مطلب: 55586
 
تاریخ انتشار : يکشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۰۹
«شاد بودن تنها انتقامی است که می توان از زندگی گرفت». این یکی از نقل قول های معروف چه گوارا، چریک، سیاست مدار و انقلابی مارکسیست زاده آرژانتینی در آمریکای لاتین است.
ایران خبر-  بشر از عهد باستان تا امروز، همواره به مقوله شادی در زندگی توجه داشته و به دنبال راهی برای داشتن زندگی شاد بوده است. به عقیده ارسطو، دست کم سه نوع شادمانی وجود دارد: پایین ترین سطح، عقیده مردم عادی درباره شادمانی است؛ در سطح بالاتر، «کامیابی» که شادمانی را معادل موفقیت می دانند و مرحله سوم شادمانی ناشی از معنویت. 

به اعتقاد کارشناسان، شادی از یک سو متاثر از ساختارهای متعدد جامعه بوده و از سوی دیگر بر فرایند توسعه و تعالی جامعه تاثیرگذار است. به همین دلیل از نیمه قرن بیستم، به عنوان یکی از موضوعات بررسی شده از سوی روان شناسان، جامعه شناسان، اقتصاددانان و حتی سیاست مداران مطرح شده است. تقریبا از سال 1960 پژوهش های مربوط به شادمانی افزایش یافت و سازمان های مختلفی به بررسی شادمانی پرداختند.
 
اقتصاد یا فرهنگ: کدام «شادی آفرین» است؟

در این پژوهش ها سه جهت گیری اساسی را می توان مشخص کرد: در برخی از آنها سنجش میزان شادمانی و سنجش شادمانی هدف اصلی بوده است. در برخی پژوهش ها، بررسی عوامل موثر بر شادمانی مدنظر قرار گرفته و در گروهی شیوه های افزایش شادمانی ارزیابی شده است. براساس گزارش سال 2015، در «شاخص جهانی شادترین کشورهای جهان»، سوئیس مقام اول را به خود اختصاص داده و بعد از آن و با فاصله ای کم، ایسلند، دانمارک، نروژ و هلند قرار گرفته اند. 

در میان 10 کشور جهان، فنلاند، سوئد، نیوزیلند و استرالیا قرار گرفته اند؛ البته نظرسنجی های دیگری نیز وجود دارند که نشان می دهند کشورهای آمریکای لاتین جزء شادترین کشورهای جهان هستند؛ کشورهایی مانند پاراگوئه، کلمبیا، اکوادور، گواتمالا، هندوراس و پاناما که اتفاقا به لحاظ اقتصادی و سطح رفاه در شرایط چندان مناسبی قرار ندارند.

نسبت پول و رفاه با شادی
دانشگاه اراسموس روتردام، از جمله مراکزی است که تحقیقات گسترده ای درباره عوامل موثر بر شادمانی و ارتباط اقتصاد و خوشحالی ملل انجام می دهد. براساس یکی از بررسی هایی که به تازگی انجام شده است، بین رشد تولید ناخالص ملی و میزان شادی افراد کشورهای مختلف، رابطه مستقیم وجود دارد. به علاوه، میانگین میزان شادبودن افراد در کشورهایی که بیشترین رشد اقتصادی را داشته اند، بیشتر بوده است. 

ژان پل فیتوسی، یکی از پیشگامان حوزه اقتصاد شادی، معتقد است شادی مفهومی ذهنی است؛ اما کیفیت زندگی مفهومی، عینی و واقعی است. وی در این باره می گوید: «شادی ذهنی است و به فرد بستگی دارد؛ اما رفاه و کیفیت زندگی، مفهومی عینی است؛ البته پول یک نشانه است؛ اما سلامتی و بهداشت هم مطرح است. همین طور شغل خوب. برای اینکه می دانیم هزینه بی کاری خیلی بیشتر از مقدار درآمدی است که در اثر بی کاری از دست می رود». 
 
اقتصاد یا فرهنگ: کدام «شادی آفرین» است؟

به اعتقاد این دسته از کارشناسان، شرایط اجتماعی لازم برای شادی، توسعه یافتگی اقتصادی، آزادی، برابری و اطمینان به یکدیگر در جامعه است. هرجا این اطمینان نسبت به افراد دیگر جامعه وجود دارد، شادی مردم هم بیشتر است؛ بنابراین، یک اقتصاد قوی در کنار امنیت سرمایه گذاری می تواند به کاهش سطح استرسی منجر شود و این امر در نهایت می تواند باعث بالارفتن روحیه عمومی در جامعه شود.

روت وونهوون، استاد دانشگاه اراسموس روتردام، در این باره می گوید: «اگر سراسر کشورها را با هم مقایسه کنید. فقط درآمد مهم است. اگر افراد را داخل کشورها با هم مقایسه کنید، میزان مطلق درآمد مهم نیست، بلکه تفاوت درآمد مهم است؛ حتی در کشورهای فقیر، فقرِ کمتر نسبت به بقیه می تواند مایه خوشحالی باشد... .  شرایط اجتماعی لازم برای شادی، توسعه یافتگی اقتصادی است و آزادی- آزادی خیلی مهم است- برابری و اطمینان به یکدیگر در جامعه هر جا این اطمینان نسبت به افراد دیگر وجود دارد. شادی مردم هم بیشتر است. اینها، به طور خلاصه، مبین های اجتماعی شادی هستند؛ یعنی عواملی که موجب شادی مردم می شوند». 

البته برخی کارشناسان نیز با تایید رابطه درآمد و شادمانی معتقدند این ارتباط در بین اقشار کم درآمد بیشتر است؛ یعنی درآمد تا اندازه ای که نیازهای مادی افراد را برطرف کند بر شادمانی تاثیر دارد؛ ولی درآمدِ بیش از حد مورد نیاز، شادمانی را افزایش نمی دهد. رابرت دور، کارشناس اقتصادی، می گوید: «در گذشته تاکید بر رشد اقتصادی بود؛ یعنی تولیدی ناخالص ملی؛ اما امروز کشورهای بیشتری به شادی و رضایت از زندگی توجه می کنند. به نظر من شادی چیز دیگری است که باید در کنار رشد اقتصادی و تولید ناخالص ملی؛ اما امروز کشورهای بیشتری به شادی و رضایت از زندگی توجه می کنند. به نظر من شادی چیز دیگری است که باید در کنار رشد اقتصادی و تولید ناخالص ملی در نظر داشت؛ یعنی باید دیدگاهی باز داشته باشیم و کلیشه ها را کنار بگذاریم.

معیارهای فرهنگی
«شاد بودن تنها انتقامی است که می توان از زندگی گرفت». این یکی از نقل قول های معروف چه گوارا، چریک، سیاست مدار و انقلابی مارکسیست زاده آرژانتینی در آمریکای لاتین است؛ سرزمینی که مردمانش به شادبودن شهره اند؛ اما اگر اقتصاد عامل مهمی در شادبودن مرم یک کشور است، چرا مردم آمریکای لاتین تا این حد شاد هستند؟

کارشناسان بر این باورند که علاوه بر عوامل اقتصادی، معیارهای فرهنگی نیز تاثیر زیادی در تعیین سطح رضایت جامعه دارند؛ مثلا در بعضی از فرهنگ ها، به مقوله شادی و نشاط، آن گونه که در کشورهای پیشرفته ممکن است وجود داشته باشد، نگریسته نمی شود. روزنامه کریستین ساینس مانیتور، ماه مارس 2015 با انتشار نتایج یک نظرسنجی از سوی موسسه گالوپ نوشت: «شادترین مردم جهان در قطر زندگی نمی کنند؛ جایی که بر پایه بسیاری از شاخص ها، ثروتمندترین کشور جهان است. در ژاپن هم زندگی نمی کنند؛ جایی که بالاترین امید به زندگی را دارد. در کانادا هم زندگی نمی کنند؛ جایی که بالاترین میزان تحصیلات دانشگاهی را دارد.
 
اقتصاد یا فرهنگ: کدام «شادی آفرین» است؟

این کشورها حتی در 10 رتبه نخست هم نیستند. شادترین مردم دنیا در آمریکای لاتین زندگی می کنند؛ در کشورهایی که از حیث شاخص های متداول مناسب بودن زندگی در آنها، وضعیت خوبی ندارند؛ برای نمونه یکی از این کشورها، گواتمالا است که از دهه ها جنگ داخلی و پس از آن، از میزان بالای جنایت سازمان یافته رنج برده و یکی از بالاترین آمارهای قتل را در جهان دارد. گواتمالا از نظر شاخص پیشرفت انسانی سازمان ملل- که ترکیبی از سه شاخص امید به زندگی، آموزش و درآمد سرانه است- وضعیتی شبیه به عراق دارد؛ ولی از نظر شاد بودن مردم در رده هفتم نظرسنجی گالوپ است».

به نوشته کریسیتن ساینس مانیتور، این نظرسنجی به یک مسئله مهم در زندگی مردم مناطق آمریکای لاتین اشاره می کند و آن اینکه «مردم این مناطق عادت دارند با وجود زندگی روزمره خود که شاید به نحو خردکننده ای سخت باشد، بر چیزهای مثبتی مثل دوستان، خانواده و مذهب تمرکز کنند؛ بنابراین شاید دلیل شاد بودن مردم آمریکای لاتین این باشد که با وجود مشکلات اقتصادی، این مردم به خانواده و جامعه خود بسیار بها می دهند که باعث می شود دیدگاهی مثبت نسبت به زندگی داشته باشند».

همچنین این احتمال وجود دارد در فرهنگ هایی که در آنها بدبینی رواج دارد (برای نمونه در کشورهای عربی)، عموما به سوالات مرتبط با معیارهای شادی، پاسخ «خیر» داده شود که این می تواند باعث گمراه شدن مسیر دستیابی به نتایج واقعی شود. 

براساس تحقیقات پژوهشگران، جوامعی که مردمان شان دید واقع بینانه و انتظارات و آرزوهای معقولی را برای آینده و زندگی خود متصور هستند، در صدر فهرست کشورهای شاد قرار می گیرند. پروفسور لرد ریچارد لیارد، یکی از نویسندگان گزارش سازمان ملل، درباره شادی می گوید: «شادی صددرصد یک احساس است؛ اما می توان آن را اندازه گرفت. می توانیم از مردم بپرسیم چه احساسی دارند و چقدر از زندگی شان راضی هستند. می بینیم که پاسخ های آنها واقعیت دارد. می بینید در خلی از کشورها مثلا ایالات متحده آمریکا و آلمان میزان این شادی در دروانی طولانی تغییر نکرده است؛ گرچه سطح زندگی خیلی بالا رفته و بهتر شده است».

نقش شادی در سیاست گذاری های کلان
ریچارد لیارد با تاکید بر نقش دولتمردان در بهبود شاخص سلامت روانی و شادبودن مردم یک کشور، معتقد است سلامت روانی باید یکی از ستون های سیاست های اجتماعی باشد و باید در زمینه سلامت اجتماع بین سلامتی جسمی و سلامتی روانی توازن برقرار کرد. 

وی می گوید: «در حال حاضر چنین توازنی در هیچ جای دنیا برقرار نیست. اگر در بزرگ سالی به چیزهایی که منجر به احساس رضایت شما می شوند، نظری بیندازید، می بینید که احتمال رضایت از زندگی کسی که در مدرسه نمره های خوب می گیرد و درسش خوب است، کمتر از کسی است که از نظر احساسی، سالم است. مهم ترین عامل برای پیش بینی میزان رضایت از زندگی، سلامتی احساسی (روانی) در دوران کودکی است و نه میزان موفقیت درسی؛ بنابراین لازم است کلا دیدمان را نسبت به اولویت های اجتماعی موجود تغییر دهیم و سعی کنیم افراد شادتری داشته باشیم... . این چیزی است که بیش از همه، از سیاست گذاران خواسته می شود».
 
اقتصاد یا فرهنگ: کدام «شادی آفرین» است؟

لیارد به یورونیوز می گوید: «بریتانیا نخستین کشوری است که میزان شادی اجتماعی را اندازه می گیرد و به نظرم، همه کشورهای سازمان همکاری اقتصادی و توسعه هم این کار را می کنند. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، گفته است می خواهد سیاست ها را روی «آنچه برای ما اهمیت دارد»، متمرکز کند که البته بدنی معناست که سیاست گذارها در حال حاضر به این چیزهای مهم توجه نمی کنند. کشور پادشاهی بوتان هم که در کوه های هیمالیاست، میزان کارآمدی سیاست های دولت را بر پایه تاثیر آنها بر مفهوم «شادمانی ناخالص ملی» می سنجد». گفته می شود آلمان به عنوان یکی از کشورهای ثروتمند جهان در کنار سومالی، در رتبه های پایین جدول شادمانی قرار دارد.

دستورالعمل هلند برای زندگی شاد
به گزارش یورونیوز، در اروپا رفاه را براساس عواملی فراسوی «تولید ناخالص داخلی» می سنجند و پارامترهایی مثل استاندارد زندگی، خانواده و زندگی اجتماعی را در نظر می گیرند. تصویری که به این ترتیب به دست می آید، پیشرفت هر کشور را بهتر نشان می دهد. در این داده ها، هم شاخص های عینی وجود دارد و هم شاخص های ذهنی؛ برای مثال میزان رضایت از زندگی. در این میان، هلند یکی از پنج کشور اول دنیا، از نظر شادی مردم و رضایت شان از زندگی است. سران تولید ناخالص ملی این کشور، یکی از بالاترین تولیدهای سرانه ملی در سراسر اروپاست. دستورالعمل هلند برای رسیدن به شادی، برقراری توازن در همه زمینه هاست: برابری زن و مرد، انعطاف در ساعات کار، توازن بین کار و زندگی. 

در این کشور 75 درصد مادران جوان، کار پاره وقت دارند و حتی برخی از پدرها. دولت از این انعطاف در ساعات های کاری حمایت می کند تا والدین بتوانند وقتی را که باید در خانه بگذرانند، بهتر سازماندهی کنند.
 
اقتصاد یا فرهنگ: کدام «شادی آفرین» است؟

اندازه گیری میزان شادی در جامعه
برای اندازه گیری میزان شادی در جامعه ابتدا باید تولید ناخالص داخلی سرانه کشور خود را محاسبه کنید. بعد ببینید عمر متوسط و وضعیت سلامتی در جامعه تان چطور است؛ یعنی افراد جامعه چقدر بدون اینکه مریضی سختی برای شان پیش بیاید عمر می کنند. مرحله بعد، میزان حمایت اجتماعی از شماست؛ یعنی دوستان و خویشاوندان تان در وقت خوشی و ناخوشی چقدر از شما پشتیبانی می کنند؟ سپس ببینید میزان فساد اداری در کشور شما چقدر است- آیا مانع پیشرفت تان می شود؟ سخاوتمندی هم به همان میزان مهم است- خود شما یا هم شهری های تان چقدر خودخواه هستند یا نیستند؟ و در آخر آیا برای تصمیم گیری های اساسی در زندگی تان آزاد هستید؟ نتایج را با هم جمع می کنید و احساس خودتان را به زندگی هم در نظر می گیرید. 

این داده ها در مصاحبه با نمونه افراد جامعه براساس مقیاسی موسوم به کانتریل گردآوری می شود؛ یعنی از هر کس می پرسند از یک تا 10 چه نمره ای به معیار مورد نظر می دهند و انتظار دارند پنج سال بعد چه نمره ای بدهند. در نهایت، این داده ها میزان شادی شما را به دست می دهد.

فرهنگ شادی در جهان
ملینا حاجبی: غم و شادی رابطه ای تنگاتنگ با هم دارند. گاهی حتی مردم نمی توانند اتفاقات شاد و خوشحال کننده را به سادگی بپذیرند و به آن با دیده تردید می نگرند. بعضی از مردم جهان، نه تنها به دنبال شادی نیستند؛ بلکه حتی از آن فرار می کنند. از سوی دیگر، شادی در برخی جوامع، به ویژه جوامع غربی، از ارزش والایی برخوردار است.
 
اقتصاد یا فرهنگ: کدام «شادی آفرین» است؟

شادی و خوشبختی همه جا به یک معنا نیست و از فرهنگی به فرهنگ دیگر و از آدمی به آدم دیگر متفاوت است. با این حال برخی از این حقایق مهم در پژوهش های روان شناخت درباره شادی فردی نادیده گرفته می شوند.

در تازه ترین بررسی های انجام شده، از سوئیس به عنوان شادترین کشور جهان نام برده شده است. این کشور برای سومین سال پیاپی از نظر شاخص شادی در رده اول قرار گرفت و کشورهای توگو، بروندی، سوریه، بنین و رواندا در پایین جدول این رده بندی قرار گرفتند.

این شاخص، هر ساله از سوی شبکه راه حل های توسعه پایدار و تحت نظر سازمان ملل متحد بررسی می شود و هدف آن، شناسایی تاثیر سیاست دولت ها بر جوامع عنوان شده است. رده بندی این کشورها براساس تولید ناخالص ملی، امید به زندگی، میزان فساد و آزادی های اجتماعی صورت گرفته است. براساس این گزارش «شادی، معیار مناسبی از پیشرفت اجتماعی و تاثیر سیاست دولت ها است».

«جفری ساکس»، مدیر موسسه زمین دانشگاه کلمبیا درباره این گزارش می گوید: «این گزارش شواهدی را ارائه می دهد که چگونه می توان به رفاه اجتماعی و خوشبختی دست یافت. کلید آن فقط پول نیست؛ بلکه عدالت، صداقت، اعتماد و سلامتی نیز از اهمیت بالایی برخوردارند».

با این حال تغییرات اقتصادی شدید در یک شکور می توان نقش مهمی در شادی مردم داشته باشد؛ برای مثال رتبه شادی یونان که سقوط اقتصادی جهان باعث بحران شدید و طولانی مدت در این کشور شد، در مقایسه با سال 2005 به طرز چشمگیری کاهش یافته است.

شادی گریزی، پدیده ای فرهنگی
مردم از فرهنگ های مختلف، تمایل دارند به دلایل گوناگونی از داشتن حد خاصی از شادی پرهیز کنند؛ برای مثال جمعیت غیرقابل اغماضی از مردم جهان بر این باورند که نباید به دنبال شادی خیلی زیاد بود؛ زیرا برعکس، منجر به غم و اندوه می شود. از سوی دیگر، اقلیتی با فرهنگی خاص معتقدند شادبودن باعث آلوده شدن سرشت آدمی می شود. «محسن جوشن لو» و «دن وایرز» از دانشگاه ویکتوریا در ولینگتن، تحقیقات گسترده ای را درباره فرهنگ شادی در جوامع مختلف انجام داده اند.
 
اقتصاد یا فرهنگ: کدام «شادی آفرین» است؟

شواهد موجود نشان می دهد شادی در فرهنگ شرقی ارزش و اهمیت کمتری نسبت به فرهنگ غربی دارد؛ برای مثال در شرق آسیا این باور غالب است که ابراز شادی در مکان های عمومی عمل جایزی نیست. علاوه بر این در تحقیقی که در سال 2004 از دانشجویان آمریکایی و تایوانی درباره شادی و جایگاه آن در زندگی به عمل آمد، بیشتر این دانشجویان، رسیدن به شادی را غایت و هدف عالی زندگی می دانستند؛ در حالی که دانشجویان تایوانی چنین دیدگاهی نداشتند.

در پژوهش تجربی «لو و گیلمور» در سال 2006، این موضوع که شادی حق مسلم انسان ها و یک امر فردی است و اینکه هر فردی مسئول شادی خود است، بیشتر از سوی شرکت کنندگان آمریکایی و و جود یک تعادل برهانی بین غم و شادی بیشتر به وسیله شرکت کنندگان چینی تایید شد.

شادی، دلیل اتفاقات ناگوار

برخی جوامع بر این باورند که شاد بودن احتمال رخ دادن اتفاقات ناگوار را در زندگی انسان افزایش می دهد. سرشت آدمی را آلوده می کند و ابراز آن برای فرد و اطرافیان او زیان بار است. اعتقاد به این عواقب منفی، دلیل کافی را برای شادی گریزی در اختیار مردم قرار می دهد. فرهنگ آسیای شرقی تا حدی تحت تاثیر تائویسم است. در تائوییسم این باور وجود دارد که هر چیزی تمایل دارد به سوی مخالف خود بازگردد؛ برای مثال تلاش برای رسیدن به شادی و خوشبختی، انسان را به سوی غم و اندوه می راند.
 
اقتصاد یا فرهنگ: کدام «شادی آفرین» است؟

در تائو اعظم آمده است:
«بدبختی!
در کنارش شادی قابل جست و جوست!
شادی!
در کنارش بدبختی در کمین نشسته است!
چه کسی می داند که در آخر چه می شود؟»

شادی، آفت خلاقیت
مردم فقط به دلیل روی دادن اتفاقات بد، از شادی نمی گریزند. در بعضی از فرهنگ ها و باورها آمده است شادی می تواند سرشت آدمی را آلوده کند و حتی می تواند خلاقیت را از آدمی بگیرد. ریشه های این باور را در هر دو فرهنگ غربی و غیرغربی می توان یافت؛ برای مثال وقتی که از «ادوارد مونش»، خالق نقاشی بسیار معروف «جیغ» پرسیده شد چرا برای درمان بیماری های عاطفی خود اقدامی نمی کند، در پاسخ گفت: «آنها بخشی از من و هنر من هستند. آنها قابل تشخیص نیستند و تلاش برای درمان آنها فقط ممکن است هنر مرا نابود کند. می خواهم این رنج ها را نگه دارم».
 
اقتصاد یا فرهنگ: کدام «شادی آفرین» است؟

شادترین ها در آمریکای لاتین
موسسه نظرسنجی «گالوپ» نیز در تحقیقی که 19 مارس سال 2015 در واشنگتن منتشر شد، نظر شهروندان 143 کشور جهان را درباره تجربیات مثبت آنها و درجه خوشبختی شان پرسیده است. از هر کشور، هزار نفر به سوالات مسئولان این موسسه تحقیقاتی، از قبیل اینکه آیا در روز قبل از نظرخواهی احساس آرامش و شادی داشته اند؟ آیا کاری جالب انجام داده اند؟ آیا خندیده اند و مورد احترام دیگران قرار گرفته اند، پاسخ داده اند.

نتیجه این نظرسنجی ها نشان می دهد که 10 کشور دنیا که در آنها خوشبخت ترین مردم جهان زندگی می کنند، در آمریکای لاتین قرار دارند. برمبنای نتایج این تحقیق، پاراگوئه از مجموع صد امتیاز موجود برای درجه خوشبختی، 89 امتیاز به دست آورده و بالاترین مقام را به خود اختصاص داده است. پس از پاراگوئه کشورهای کلمبیا، گواتمالا و هندوراس قرار دارند که آنها نیز همه در آمریکای جنوبی و مرکزی واقع شده اند و از پنج کشوری که بدترین تجربه ها را در رابطه با خوشبختی داشته اند، چهار کشور در خاورمیانه و شمال آفریقا قرار دارند.
 
اقتصاد یا فرهنگ: کدام «شادی آفرین» است؟

این تحقیقات نشان می دهد رفاه مادی لزوما معیاری برای خوشبختی نیست و فقط در کنار فاکتورهای دیگر می تواند در شادی انسان ها موثر باشد.
منبع : ماهنامه جامعه پویا