نگاه ایران خبر به انگیزه ترور استاد مطهری؛

مگر مطهری که بود؟

کد مطلب: 60050
 
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۳۸
شهید مرتضی مطهری در شامگاه روز سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت۱۳۵۸ پس از پایان جلسه‌ای در منزل یدالله سحابی به همراه گروهی از رجال سیاسی انقلابی، در تاریکی شب و هنگام خروج از محل جلسه، هدف گلوله یکی از افراد گروهک فرقان قرار گرفت.
 
به گزارش ایران خبر، شهید مرتضی مطهری در شامگاه روز سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت۱۳۵۸ پس از پایان جلسه‌ای در منزل یدالله سحابی به همراه گروهی از رجال سیاسی انقلابی، در تاریکی شب و هنگام خروج از محل جلسه، هدف گلوله یکی از افراد گروهک فرقان قرار گرفت و پس از انتقال به بیمارستان طرفه درگذشت. قاتلان او سه نفر به نام‌های محمدعلی بصیری، حمید نیکنام و وفا قاضی زاده بودند.

اما مگر مطهری چه کرد که گروهکی مانند فرقان که ادعای مذهب داشت کمر به قتل او بستند؟

*تبیبن قابل درک و امروزین ایدئولژی اسلامی

مهم‌ترین فعالیت استاد مطهری در طول زندگی ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می‌رسد. گذشته از امام خمینی، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به «مجاهدین خلق ایران » پی می‌برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می‌دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می‌نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه امام خمینی مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته‌ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می‌نماید و هم‌زمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می‌کند. در سال ۱۳۵۵ به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات زودتر از موعد مقرر بازنشسته می‌شود. همچنین در این سال‌ها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیت‌های روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان می‌گذارد بدان امید که روحانیت شهرستان‌ها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.

*همکاری در تاسیس و استعفا از حسینیه ارشاد!

در سال 1346 حسینیۀ ارشاد به همت محمد همایون و با همکاری مطهری، سیدعلی شاهچراغی و میناچی تأسیس شد. اهدافی را که مطهری برای این مؤسسه در نظر داشت به گفتۀ خود وی امور زیر بوده است:

«1- دعوت از سخنرانان دانشمند و ذی صلاحیت کشور برای ایراد یک سلسله سخنرانی های آموزنده و مستدل و متناسب با سطح افکار طبقه تحصیل کرده....

2- دعوت دانشمندان برجسته و ذی صلاحیت کشور برای ایراد کنفرانس های علمی، فلسفی، تاریخی، ادبی در حدود مسائلی که با حقایق دین اسلام ارتباط دارد....

3- چاپ و نشر سخنرانی ها و کنفرانس ها به منظور توسعۀ نشر و تکمیل و استفاده از آنها...

4- ایجاد دایرۀ پاسخ به پرسش ها.

5- ایجاد و تأسیس دایرۀ تحقیقات اسلامی.

6- ایجاد کلاس های تعلیماتی در قسمت های مختلف اعتقادی، اخلاقی، فقهی، ادبی و غیره.

7- پیشقدم شدن در حسن اجرای برنامه های اجتماعی، اسلامی از قبیل تشکیل کاروان نمونۀ حج، سفرهای دسته جمعی و غیره.

8- ایجاد مراکز فرهنگی از قبیل کودکستان، دبستان، دبیرستان و آموزشگاه و غیره.

9- ایجاد مراکز فعالیت های خیریه از قبیل تأسیس درمانگاه ها و غیره.

10- فعالیت های سالم و مفید اقتصادی به منظور توسعۀ بودجه مؤسسه....»


مطهری در جهت ارتقای سطح علمی و نیل به اهداف مورد نظر خود فعالیت های بسیاری را در حسینیه ارشاد انجام می دهد، از جمله آن که در سال 1347 به مناسبت آغاز پانزدهمین قرن بعثت رسول اکرم(ص) تصمیم گرفته می شود تا کتابی پیرامون ابعاد گوناگون شخصیت پیامبر اسلام منتشر شود، از این روی وی از جمعی از فضلا و دانشمندان درخواست مقاله می کند که مجموع آنها در دو مجله در سال های 47 و 48 منتشر می شود.

به علاوه خود مطهری نیز سخنرانی های بسیاری در حسینیۀ ارشاد ایراد می کند از جمله موضوعاتی چون خاتمیت، امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی، احیای تفکر اسلامی، سیری در نهج البلاغه، جاذبه و دافعه علی(ع) و عدل الهی را در طول چند سال حضور خود در این مؤسسه فکری ارشاد مورد بحث قرار می دهد.

در مورخۀ 7/2/49 مطهری در حسینیۀ ارشاد، سخنرانی مهمی با عنوان احیای تفکر اسلامی ایراد و در ضمن آن برای آوارگان فلسطینی تقاضای کمک می کند. در این سخنرانی اعلام می کند که حسابهایی در سه بانک به نام ایشان و علامه طباطبائی و ابوالفضل موسوی زنجانی گشوده شده تا افراد خیرخواه، پول واریز کنند. از آن جا که این پول به نام سازمان چریکی الفتح بوده، ساواک حساسیت های بسیاری از خود نشان می دهد.

یکی از کارهای مطهری در این دوران دعوت از محمد تقی شریعتی و دکتر شریعتی برای ایراد سخنرانی در حسینیه ارشاد بود. سخنرانی ها و نوشته های دکتر شریعتی سر وصدای بسیاری را به راه انداخت. برخی از روحانیون ایراد می گرفتند که چرا مطهری و یارانش به جای مسجد، حسینیه راه انداخته اند و به جای روحانیون از افرادی چون دکتر شریعتی و فخرالدین حجازی استفاده می کنند. حتی آیت الله رفیعی قزوینی پیغام داده بود که در حسینیۀ ارشاد حرف هایی زده می شود که برای ما تکلیف شرعی ایجاد می کند. مطهری در جواب ایشان می گوید که ما مثل شما هم فقه خوانده ایم و هم فلسفه و مواظب اوضاع هستیم.

مطهری از یک سو وجود شریعتی را برای جوانان مفید می دانست و از سوی دیگر به جهت برخی نظرات فکری وی نمی توانست هماهنگی کامل با او داشته باشد. در ضمن، اعتقاد داشت که وی همیشه احساسات افراد را تحت تأثیر قرار می دهد تا اندیشۀ آنها را.

در آن دوران شرایط اجتماعی به گونه ای پیش می رود که مطهری دیگر نمی تواند پاسخگوی مخالفان باشد. در واقع وی از چند طرف تحت فشار روحی قرار داشت. حتی ایشان یک بار سراغ آیت الله قمی می رود و از ایشان می خواهد تا با دکتر شریعتی گفت وگو کند و او را بر آن دارد تا از تندروی های خود دست بردارد. خلاصه از یک سو مقدس مآبان، مطهری را محکوم می کردند که موجب حضور شریعتی در حسینیۀ ارشاد بوده است و از طرف دیگر، جوانان احساساتی و تندرو به خاطر برخی مخالفت های فکری استاد، شریعتی در مقابل وی موضع گیری می کردند و در عین حال، هیئت مدیرۀ حسینیه نیز برای حلّ معضلات پیش آمده، تلاش جدی نمی کند.

باری حوادثی پیش آمد که مطهری ناگزیر از کناره گیری از حسینیۀ ارشاد شد. به زعم ایشان ریشۀ بسیاری از مشکلات و عدم حلّ آنها مربوط به عملکردهای اجرایی میناچی بوده است. از مجموعه مطالبی که از مطهری در مورد عوامل استعفای ایشان برمی آید- به ویژه استعفانامه مورّخه 29/10/47- علل استعفای ایشان را باید در موارد زیر دانست:

1-    روش خودسرانه و تصمیمات فردی آقای میناچی.

2-    تباین میان اهداف میناچی با اهداف مؤسسه.

3-    تمایل شدید میناچی در جهت تبدیل حسینیه ارشاد به یک مؤسسه جنجالی و توخالی.

4-    اختیار بیش از حدّ میناچی در امور استخدامی، مالی، ادارۀ جلسات، تعیین سخنرانان، مصاحبۀ تلویزیونی و غیره.

5-    توجیه گری های بیهودۀ میناچی از کارهای غلط انجام شده و نشر اکاذیب و مجعولات.

6-    عدم حفظ اسرار و اطلاعات مخفیانه.

7-    بی احترامی به حیثیات افراد.

8-    تلاش در جهت نزدیک کردن حسینیۀ ارشاد به مؤسسات دولتی.

9-    عدم اعتقاد به حسن نیت میناچی.
 

در قسمتی از استعفانامه مطهری چنین می خوانیم:

«طرز تفکر و هدف بنده با ایشان متفاوت است و وقتی که هدف و طرز تفکر متفاوت شد قهراً عقیدۀ بنده و ایشان، در نوع فعالیت هایی که باید در این مؤسسه صورت بگیرد متفاوت خواهد بود. هدف و فکر بنده این است که این مؤسسه را به صورت یک مؤسسه تحقیقی و تبلیغی اسلامی در سطح بسیار عالی که جوابگوی نیازهای فکری جامعه تکان خوردۀ امروز باشد درآورم، من می خواهم این مؤسسه به صورتی درآید که به اصطلاح ایدئولوژی اسلامی را در مقابل ایدئولوژی های دیگر جهان امروز به طور صحیح عرضه بدارد و قهراً معتقدم آنچه بیش از هر چیز از این مؤسسه به صورت سخنرانی یا نشریه باید صادر شود، منطق است نه بیانات و نشریات احساساتی. به عقیدۀ بنده بیانات احساساتی لازم است، اما در حاشیه منطق و تفکر، نه بیشتر. ولی طرز تفکر معزّی الیه این است که این مؤسسه، هر چه بیشتر چشمگیر باشد و تشریفات ظاهری کافی است و هر چه بیشتر باید در این جار جنجال و هیاهو و شور و واویلا به پا کرد. نظر ایشان نیز خلاف بنده با کمیت است نه کیفیت، و حتی عملاً با هر نوع فعالیت منطقی در سطح بالا مخالفت می کردند.»

*انتقاد از نواب و تاثیر در رویه فداییان اسلام

از سال های 1327 به بعد که موج آزادیخواهی شهرهای ایران را فرا گرفت، فدائیان اسلام در قم به فعالیت پرداخته و ستاد عملیاتی خود را در مدرسۀ فیضیه مستقر کردند. این گروه مورد توجه و حمایت برخی از مراجع مانند آیت الله محمدتقی خوانساری بودند. امام خمینی نیز پنهانی مدافع آنها و پشتوانه ای برای حرکت آنها بود. آیت الله بروجردی برخوردی ملایم با آنها داشت و در درس های خود گاه برخی از انتقادات خود را به آنها گوشزد می کرد. مطهری که طرفدار جریان های انقلابی بود، با فدائیان اسلام به طور مخفی همکاری و همفکری می کرد و حتی در صدد بود تا کدورت های میان آنها و آیت الله بروجردی را از میان بردارد که موفق نشد.

دوانی در مورد رابطه مطهری با فدائیان اسلام چنین می گوید:

« مطهری با فدائیان و افکارشان هماهنگ بود. بارها از  نواب می شنیدیم که با احترام از آقای مطهری یاد می کرد و از احوال او جویا می شد، یا مطلبی را از او نقل می کرد که بیشتر جنبۀ راهنمایی و نصیحت آنها داشت.

از جمله خطاب به مرحوم نواب صفوی می گفت: آقای نواب! در حسن نیت و شور دینی و پاکی هدف شما و رفقایتان شکی نیست؛ ولی ببینید این اعلامیه که در آن، خطاب به آقای بروجردی نوشته اید: «گمان نمی کنیم غیرت دینی شما کمتر از حاج آقا حسین قمی باشد.» دستاویز افراد مغرض شده، و کارتان به آن جا کشیده که باید در فیضیه به رفقای شما حمله کنند و این طور مضروب شوند. اگر شما بیشتر فکر می کردید و در یک جوّ آرام و به دور از شور جوانی و احساسات زیاد اقدام می نمودید، قطعاً کار به اینجا نمی رسید.

دور نیست که نرمش بعدی فدائیان و تشکیل جلسات بیان مسائل شرعی از روی رساله مرحوم آیت الله بروجردی و ترک تندروی های گذشته که در کار و کادر فدائیان دیده شد، تا حدی از همان نصایح استاد شهید مطهری سرجشمه گرفته بود.»

در سال هایی که مطهری در تهران بود، هم درگیر فعالیت های علمی و فرهنگی بود و هم فعالیت های سیاسی. البته فعالیت های سیاسی او خیلی حساب شده و مخفیانه بود. اسناد ساواک نشان می دهد که همواره دستگاه امنیتی کشور مراقب او بوده است. این اسناد از ملاقات های او با آیت الله کاشانی و آیت الله بهبهانی و تمجیدهای وی نسبت به وطن پرستی دکتر مصدق و شرکت وی در جلسات مذهبی جبهۀ ملی یاد می کند. این اسناد همچنین گواهی می دهد که او نظرات سیاسی خود را در ذیل طرح مسائل دینی بیان می کند. در یکی از اسناد ساواک آمده که در مورخ 29/10/40 در یک سخنرانی اظهار می دارد: «دهقان بیسواد نمی تواند جامعۀ مستقل داشته باشد و در اسلام دستور است که مسلمان نباید دست تکدّی به روی این و آن، دراز کند و این وام ها به خصوص وام های بلاعوض، گدایی است.»

*تشکیل انجمن اسلامی مهندسین به همراه آیت الله طالقانی

در سال های 2-1341 به اتفاق آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان و مباشرت انجمن اسلامی مهندسین، کنگره ای از انجمنهای اسلامی ایران را در تهران تشکیل می دهند. سال اول جلسات کنگره در مدرسۀ کمال و مسجد جامع نارمک برگزار می شود و در آن، شخصیت هایی چون علامه طباطبائی هم شرکت می کنند.

در نهضت اسلامی 15 خرداد 1342 مطهری دستگیر و روانۀ زندان می شود، علت دستگیری هم سخنرانی تندی بوده که در همان شب ایراد کرده بود.


در همین دوران بازداشت، مطهری به یاد محبوب خود، امام خمینی اشعار زیر را می سراید:

ز منزلگاه آن محبوب، یاران را خبر نبود

همی آید به گوش از دور، آواز جرس ما را

صبا از ما ببر یک لحظه پیغامی به روح الله

که ای یاد تو مونس روز و شب در این قفس ما را

به رغم کوشش دشمن نخواهد بگسلد هرگز

میان ما و تو پیوند، تا باشد نفس ما را

سزاوار تو ای جان، کنج زندان نیست منزلگه

سزد گر خون ببارد از دو دیده هر نفس ما را

رواق منظر دیده مهیای قدوم تو

کرم فرما و بپذیر از صفا این ملتمس ما را

تمام ملت ایران فکنده چشم بر راهت

به راه عدل و آزادی نه باک از هیچ کس ما را
 

مدت بازداشت مطهری چهل روز به طول کشید و سرانجام در 26 تیر ماه 1342، از زندان آزاد می شود. از زندان، فعالیت های فکری سیاسی وی ادامه پیدا می کند. سخنرانی های او در مسجد هدایت به طور غیرمستقیم در جهت روشنگری نهضت امام خمینی بود. اسناد ساواک نشان می دهد که اکثر سخنرانی های ایشان را مأموران ساواک زیر نظر داشتند.

*مسجد الجواد سنگری پس از حسینیه ارشاد

پس از کناره گیری از حسینیۀ ارشاد، مطهری سراغ سنگر دیگری رفت: مسجدالجواد. در این مسجد هم سخنرانی می کرد و هم کلاس های درس تفسیر داشت. بحث های جهاد در اسلام، رشد اسلامی، سیرۀ تبلیغی پیامبر مربوط به این دوران است (50-1349).

از دهه پنجاه به بعد سخنرانی های وی در دانشگاه های مختلف افزایش یافت. از جمله آن که در سال 1352 چند سخنرانی در باب شناخت قرآن، در دانشگاه صنعتی شریف ایراد کرد.

در مورخۀ 26/8/51 به وسیله ساواک دستگیر و دو روز بعد آزاد شد. در یک گزارش ساواک در مورد رفتار با وی آمده است:
«در زندان، لباس هایش را درآورده و به او ناسزا گفته و فوق العاده با وی بدرفتاری کرده و به مدت چهل ساعت نور پروژکتور به چشم هایش انداخته و او را بی طاقت ساخته و سرانجام سؤال کرده اند، شما چرا اجازه می دهید در حسینیۀ ارشاد چنین برنامه هایی اجرا شود؟ مطهری در پاسخ گفته است: من مدت سه سال است که هیچ گونه مداخله ای در امور حسینیۀ ارشاد ندارم و اصلاً به آن جا نمی روم. سپس وی را آزاد ساخته و گفته اند حق ندارد از این جریان با کسی صحبت بنمایید.» 34

مأموران ساواک همۀ سخنرانی های مطهری را زیر نظر داشته و نکات تحریک آمیز آن را گزارش می کردند. از جمله در یک سند آمده است که وی در سخنرانی 22/8/53 در تالار شمس گفته است که «چرا دانشگاه های ما آزادی عمل ندارند و نباید داشته باشند تا دانشجویان بتوانند قرآن را تجزیه و تحلیل کنند. اگر کسی عقیده ای داشت و نتوانست عقیده اش را در محیطی که زندگی می کند ابراز کند، بهتر است مهاجرت کند.»35

در این ایام، مسجد و منبر نیز به عنوان یکی از پایگاه های فکری وی بود. در مساجد مختلف، سخنرانی های بسیاری را ایراد کرد. با توجه به حساسیت های ساواک نسبت به ایشان و فشارهای رژیم اعتقاد داشت که باید در جهت مبارزه با رژیم شیوه های دیگری را پیدا کرد. در یکی از اسناد ساواک مطلب زیر از زبان ایشان، خطاب به دکتر مفتح بیان شده است:

«البته از ما کاری به طور مستقیم بر نمی آید؛ چون روی افرادی مانند ما حساسیت دارند و مواظب هستند. از هر اقدامی سازمان امنیت جلوگیری می کند، اما باید به طور غیر مستقیم کار کرد به این معنا که افراد روشنفکر و خوش استعدادی را که گوشه و کنار می توانیم پیدا کنیم و هنوز سازمان روی آنها حساسیت ندارد به وسائل مقتضی آنها را آماده کنیم تا ترتیب جلسات و سخنرانی ها را بدهند و مخصوصاً نسل جوان را در خود جمع کنند و بعد در جهت فکری آنها را راهنمایی کنیم و مطالبی که ما خود نمی توانیم با جوانان در میان بگذاریم آنها بگذراند و در واقع گردانندۀ فکری جلسات ما باشیم.»

*مطهری ممنوع المنبر

فعالیت های سیاسی مطهری موجب شد تا در دوم تیرماه 1354 ممنوع المنبر شود. ساواک به همۀ واحدهای خود در شهرستان ها دستور می دهد تا مراقب باشند که او در هیچ شهرستانی سخنرانی نکند.

یکی از فعالیت های مهم وی در همین سال، جلسات درس شرح منظومه بود که در منزل ایشان تشکیل می شد و جمعی از اساتید فلسفه دانشگاه تهران در آن حضور پیدا می کردند.

*اعدام انقلابی حاصل عمر بنیانگذار انقلاب!

مطهری از دهه پنجاه به بعد، مطهری درگیر مبارزه با جریان های فکری منحرف بود. برخی گروه ها مانند مجاهدین خلق با اندیشه های وی مخالف بودند. در این اواخر یک گروه جدید به نام «فرقان» پیدا شد که شخصیت هایی مانند مطهری را خطر بزرگ در جهت ترویج اندیشه های خود می دانستند به ویژه آن که در مقدمه چاپ هشتم کتاب «علل گرایش به مادیگری» مطلبی با عنوان «ماتریالیسم در ایران» نگاشته بود و در آن عقاید گروه فرقان و تفسیرهای انحرافی آنان از قرآن را مورد نقد و تحلیل قرار داده بود.

سرانجام این گروه کمر به قتل وی می بندند و ایشان را در روز سه شنبه 11 اردیبهشت 1358 ساعت ده و بیست دقیقه شب به شهادت می رسانند. در محل شهادت اعلامیۀ گروه فرقان پخش شده بود که در آن نوشته بود: «خیانت شخصی مرتضی مطهری در به انحراف کشاندن انقلاب توده های خلق بر همه روشن بود، لذا اعدام انقلابی نامبرده انجام پذیرفت.»

و مغزی که تمام عمر برای آگاه کردن مغزها تلاش کرد و بنیانگذار انقلاب آن را حاصل عمر خود دانسته بود، مورد هدف این گروهک قرار گرفت.