به گزارش
ایران خبر، این هفته با طرفدراران پرو پا قرص شهرزاد که هم کلام شوی مرتب می گویند انگار چیزی را گم کرده اند، 28 هفته عاشقانه سپری شد و قصه های شهرزاد پایان گرفت تا مخاطبانش با بیم و امید نسبت به قهرمانان داستان به انتظار فصل دیگری از این روایت زندگی باشند.
اما چرا سریال در میان دهها مجموعه تلویزیونی و نمایش خانگی و سریالهای ماهواره ای خود را یک سرو گردن بالاتر از هم دوره ای های خود و ای بسا بیاری از زمانها نشان داد. راز محبوبیت شهرزاد چه بود؟
عصر ایران در پاسخ به این سوال نوشته است:اما چرا این سریال این قدر محبوب شده و مورد استقبال قرار گرفته است؟
عشق
«شهرزاد» بر خلاف آنچه ابتدا تصور می شد یک مجموعه تاریخی نیست. یک درام عاشقانه است. اما عاشقانه سیاسی که در آن عشق بر هر موضوع دیگری می چربد. شعار نوشته شده بر بسته بندی های سریال نیز این است: « در تند باد حوادث، عشق اولین قربانی است.»
روایت جدایی دو دلداده و محکوم بودن آنها به تحمل که به عشق این دو محدود نمی ماند و در نگاهی ژرف تر حکایت جدایی ملت و دولت ملی پس از کودتای 28 مرداد 1332 است و تاکید بر مصدقی بودن فرهاد را می توان اشاره به این معنی دانست که او نماد مظلومیت همه قربانیان کودتای سیاه است.
به یاد آوریم که بابک (با بازی امیر حسین رستمی) در صحنه ای زیبا می گوید: مگر یک مرد چند بار می تواند ببازد؟ اول به کودتاچی ها، بعد به سانسور چی ها، حالا هم به پالون چی ها (پالان چی ها و به روایتی دیگر پاگون چی ها).
پس راز نخست محبوبیت شهرزاد را باید در عاشقانه بودن آن جست و دانست:
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می شنوم نامکرر است...
هنر کارگردان و فیلم نامه نویس این است که قصه عشق را با سیاست گره زده و رابطه عاطفی با قربانیان کودتای سیاه را نیز باز می گوید. به یاد آوریم که در نگاه بابک، جُرم سرهنگ تیموری فقط این نیست که به نامزد او نظر دارد. گناه اصلی او این است که «کودتاچی» بوده است.
کارگردانی
راز دیگر در کارگردانی حسن فتحی است. او پیشتر توانایی خود را در کارهای متعدد به اثبات رسانده است: «مدار صفر درجه، شب دهم، پهلوانان نمی میرند و میوه ممنوعه» در این زمره اند و طبعا تماشاگر با چنین پیشینه ای سراغ این اثر رفته و پشتوانه قبلی در مقبولیت کار موثر بوده است.
حسن فتحی بیش از هر کارگردان دیگری یادآور علی حاتمی است. نزدیک به 20 سال از خاموشی «سعدی سینمای ایران» می گذرد و در این مدت هیچ کارگردانی در حال و هوای او سیر نکرده و تنها حسن فتحی است که بی ادعا و بدون آن که بخواهد ادای او را دربیاورد تا اندازه ای یادآور کارگردان محبوب و فقید بوده است.
اگر تا قبل از قسمت 25 تنها فضاهای تاریخی یاد علی حاتمی را زنده می کرد از آن پس برخی دیالوگ ها خاصه آنچه از زبان «شربت» با بازی « پانتهآ پناهی ها» می شنویم بیشتر در آن حال و هواست.
اگر از سوته دلان تعبیر « بلا روزگاریه عاشقیت» ماندگار شد بعید نیست که « چروک عشقش بودم» هم در یادها بماند. البته در این کار افراط نکرده اند و دیگران مطنطن و مسجع به کار نمی برند و تنها «شربت» گاهی این گونه صحبت می کند. در تکیه کلام ها هم البته افراط نشد و تنها از زبان جمشید می شنیدیم: «حرف های خارجی می زنی ها!»
بازی ها
یکی از دلایل دیگر موفقیت و محبوبیت شهرزاد بی گمان به خاطر بازی هاست. درصدر همه علی نصیریان که در حافظه هر که فیلم و سینمای ایران را دنبال می کند ثبت شده و حالا «بزرگ آقا»ی «شهرزاد» در ادامه نقش های او در آقای هالو، قاضی شارح در سربداران ، ابوالفتح هزار دستان، بوی پیراهن یوسف، کفش های میرزا نوروز و میوه ممنوعه قرار می گیرد.
به جز علی نصیریان، ترانه علیدوستی و پریناز ایزدیار و شهاب حسینی هم بسیار خوش درخشیده اند و مصطفی زمانی البته به خاطر تجربه کمتر با آنان فاصله دارد. شاید اگر نقش فرهاد را به پارسا پیروزفر سپرده بودند یا خود شهاب حسینی را برای این نقش در نظر می گرفتند نتیجه بهتری به دست می آمد. اما مصطفی زمانی هم دست کم در خوانش اشعار از عهده کار برآمده است و انصاف می باید داد در قسمت 27 قابل قبول تر ظاهر شده و حس همدلی بیننده را برمی انگیزاند.
کارگردان به جز این بازیگران سورپریزهایی هم دارد. مشاهده دوباره ابوالفضل پورعرب که در حال بیماری در «وضعیت سفید» ظاهر شده و شباهتی به بازیگر سوپر استار «عروس» و «نرگس» و «چهره» نداشت یا جمشید هاشمپور که بعد از 100 فیلم سینمایی برای اولین بار حاضر شده در سریالی بازی کند نیز برای مردم جذاب است.
مقایسه با معمای شاه
از بختیاری «شهرزاد» بود شاید که پخش آن با «معمای شاه» همزمان شد تا امکان مقایسه دو سریال با پیش زمینه تاریخی فراهم آید. هر چند که معمای شاه با تاریخ محک زده می شود و کسی داستان عاشقانه شهرزاد را با تاریخ محک نمی زند.
با این حال این که خروجی 20 میلیارد تومان سرمایه گذاری به معمای شاه انجامیده که کارگردان به جای پیش بردن داستان خود شاه، داستان های متعدد را در کنار هم قرار داده تا ثابت کند کار دست بهایی ها بوده و انگلیسی ها نفوذ داشته اند و فساد از در و دیوار بالا می رفته و بیننده احساس می کند سریال در خدمت داستان نیست و اهداف سیاسی ارجح است ولی شهرزاد آن دوران را با هزینه بسیار کمتر به تصویر کشیده نزد بیننده امتیاز سریال به حساب می آید.
مضافا به این که چشم شهرزاد نه به بودجه صدا و سیما که به مشتری است و مردم باید بخرند تا سر پا بمانند بنا بر این و به اقتضای مشتری مداری باید نظر مردم را جلب کند. به گونه ای که این سریال بیشتر دهان به دهان تبلیغ شده است.
خاطره سازی
سینما را «هنر فضا سازی و شخصیت پردازی» می دانند. شهرزاد با شخصیت ها و فضاها خاطره سازی می کند. با 28 مرداد شروع می شود، فرهاد خبرنگار روزنامه «باختر امروز» است و کافه نادری هم از دیروز به امروز رسیده است. مرغ آمین نیز یاد آور نیماست و می توان زمزمه کرد:
«مرغ آمین، درد آلودی است کآواره بمانده
رفته تا آن سوی این بیداد خانه
بازگشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه...»
یا می توان به خیابان لاله زار اشاره کرد. همه اینها چه برای کسانی که خاطره دارند و چه درباره اش خوانده اند جاذبه دارد و طبعا اتومبیل های آن دوران نیز جالب است.
صدای محسن چاووشی
سریال شهرزاد تنها فیلم و سریال نیست. با صدای محسن چاووشی یک هویت موسیقایی هم پیدا کرده و نقش این خواننده را در اقبال مردم نمی توان و نباید نادیده انگاشت. کما این که از قسمت چهارم به بعد با «عزیزم کجایی» متفاوت شد. هر چند سطح انتظارات چنان بالا رفت که برخی از ترانه های بعدی در قیاس با اولی موج به پا نکرد.
تفاوت با روایت رسمی
شهرزاد، سریال تاریخی نیست اما نگاه آن به سیاست و تاریخ با روایت رسمی صدا و سیما تفاوت دارد و همین نزد مردم مقبولیت آورده است. در تلویزیون اگر نامی از مصدق آورده می شود کنار آن بلافاصله از آیت الله کاشانی هم می گویند. درباره دکتر فاطمی نیز رودربایستی دارند چون از یک طرف مورد سوء قصد فداییان اسلام قرار گرفته و از جانب دیگر بعد از کودتا اعدام شد.
در شهرزاد اما مصدق و فاطمی، عاطفی ترند و کودتا هم کودتاست نه آن که مانند اظهارات فرزند آیت الله کاشانی در برخی برنامه های تلویزیونی در کودتا بودن تشکیک شود.
رقابت عشقی
یکی از جاذبه های داستانی در سریالها که پرداختن به آن مهارتی فوق العاده و ظرافتی خاص می خواهد تا رواج «خیانت» تلقی نشود ترسیم مثلث های عشقی است. منتها گاه مانند سریال های «فارسی وان» در روزگاری که پُربیننده بود ملاحظات اخلاقی را کنار می گذاردند و گاه همچون سریال های ترکیه برای مثلث عشقی توجیهاتی می آورند مثلا یکی را تصور می کردند مرده یا بالاجبار ازدواج کرده و مانند اینها.
در سریال های ایرانی مثلث عشقی ممنوع بود و این تابو با سریال «در پناه تو» شکست. البته « در پناه تو» هم ملاحظات را رعایت کرد و مادام که دو نقشی که زوج لعیا زنگنه و رامین پرچمی ایفا می کردند با هم زندگی می کردند نشانی از حسن جوهر چی نبود.
در «شهرزاد» هم بی آن که ذره ای به مناسبات اخلاقی خدشه وارد شود بر سر شهرزاد رقابتی بین قباد و فرهاد در جریان است و چون از انگ خیانت کاملا مبرّاست علاقه مندان با علاقه دنبال می کنند.البته بیش از آن که بحث رقابت و مثلث عشقی باشد رهاندن معشوق از دست ربایندگان است.
امروز به زبان دیروز
ویژگی دیگر شهرزاد پرداختن به پاره ای امور امروز اما از زبان دیروز است بی آن که حساسیت زا باشد و این هنری است که حسن فتحی و فیلمنامهنویس به خرج داده اند.
لمپن ها
دست آخر این که در کمتر سریالی به موضوع لمپنها پرداخته شده بود. لاتها و لوطیها با هم تفاوت دارند. فتحی قبلا در «پهلوانان نمی میرند» و «شب دهم» درباره لوطیگری گفته بود ولی لاتها و لمپنها کمتر این گونه تصویر شده بودند.
راز محبوبیت شهرزاد را گفتیم اما اصل مطلب همان است که در بند اول آمد:
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می شنوم نا مکرر است....
ایرنا هم در این باره نوشت:این هفته نخستین دوشنبه ای بود که بعد از 28 هفته، شهرزاد در جمع خانوادهای ایرانی نبود، سریالی که هفته پیش با پایان فصل اولش، به همه گمانه زنی ها درباره مثلث عشقی فرهاد، شهرزاد و قباد پاسخ داد و با پایانی باز، بیننده ها در هول و ولای عاقبت این سه کاراکتر نگه داشت.
شهرزاد رو ندیدی؟ نصف عمرت بر فناست!
حسن فتحی ،کارگردانی که با سریال های موفقی چون شب دهم، میوه ممنوعه، قهرمانان نمی میرند، مدار صفر درجه و در مسیر زاینده رود، توانسته بود میلیون ها بیننده ایرانی را از شبکه های ماهواره ای جدا و پای رسانه ملی بنشاند، این بار در شبکه خانگی، سریالی را تولید کرد که هر که دید به دیگران گفت: 'شهرزاد رو ندیدی؟ نصف عمرت بر فناست!'
شهرزاد را هرکس یک جور میبیند، بعضی به رویکردهای سیاسی آن توجه می کنند، برخی از شخصیت دوگانه شهرزاد سخن می گویند که از دختر موردتوجه خانواده بودن سوء استفاده می کند و در جایی تهدیدکنان به پدر می گوید : 'من اجازه دادم خواهر کوچکم در انجمن دختران ثبت نام کند.'
برخی منتقدان از وجود نداشتن حتی یک شخصیت بی گناه در سریال انتقاد کرده اند و گفته اند همه شخصیت های سریال به نوعی دچار گناهانی هستند که در دین و عرف کبیره اند .
بزرگ آقا پدر خوانده ای است که دستور قتل می دهد ، هاشم و جمشید به رغم ظاهر موجه شان ، آدم می کشند و جسد جابجا می کنند ، قباد و شیرین ، هر دو مشروب خوار هستند ، داماد جمشید چاپلوس و ضعیف النفس است ، اکرم حسود و دارای عقده های درونی است ، حتی فرهاد و شهرزاد هم که بهترین شخصیت های سریال بودند از تیغ تیز منتقدان در امان نماندند و به ناموس دزدی و خیانت متهم شدند.
به قول مولانا که می فرماید : 'هر کسی از ظن خود شد یار من ...' هر بیننده ای از یک زاویه خاص شهرزاد را دید و شاید در این مشاهدات، وجهه عشق و زندگی آن از همه جوانب بیشتر بود.
بهمن بختیاری کارشناس رسانه می گوید: شهرزاد ملودرامی عاشقانه است که بر بستر وقایع 28 مرداد 1332 می گذرد ولی توانسته به خوبی با نسل جوان ، نوجوان و حتی میانسال درسال 1395 ارتباط برقرار کند، زیرا زبان گفت وگوها، شخصیت پردازی ها و فضاسازی، تلفیقی زیبایی از حادثه و عشق است.
مدتها بود که سریالها طعم عشق نداشت
وی می افزاید: بینندگان تلویزیون، شاید آخرین بار در یکی از همین سریال های حسن فتحی مثل مدار صفر درجه، میوه ممنوعه، شب دهم مزه عشق را چشیده و لطافت آن را حس کرده اند و برای همین با شهرزاد، هر چند این بار درشبکه خانگی، همراه شده اند.
این کارشناس معتقد است: عشق و امید به آینده، گمشده امروز سریال های ایرانی است که متاسفانه باعث شده بینندگان از پای سریال های رسانه ملی که به طور سلسله وار ، بدبختی، بیچارگی و موقعیت های ناخوشایند زندگی را نشان می دهند ریزش کنند و آن ها را پای ماهواره بنشانند.
عبدالله دلیری منتقد سینما هم نمایش لحظات خوشی و سر زندگی جوانی را از نکات مثبت سریال شهرزاد می داند و گفت: یکی از زیبایی های سریال که لبخند را به روی لبان بیننده می نشاند و حتی در او اضطراب ایجاد می کند ، تقابل بین عشق و استبداد است .
وی خاطرنشان کرد : این تقابل ، ارزش عشق را در زندگی بیش از پیش به بیننده می نمایاند و این هنری است که حسن فتحی پیش از این نیز در 'شب دهم ' به نمایش گذاشت . آنجا که نادیده گرفتن استبداد زمانه بامخالفت دربرگزاری آیین تعزیه شرط قبول درخواست عاشقانه حیدر خوش مرام از طرف شاهزاده خانم قجری است.
دلیری می گوید: این سریال علاوه بر اینکه نشان می دهد شهرزاد و فرهاد چقدر به هم عشق می ورزند ، نمونه تمام نمای عشق یک زن به خانواده و توجه او به حفظ کانون خانواده ای است که هر چند با زور و استبداد در آن قرار گرفته است .
ابوالقاسم صمیمی مشاور خانواده هم در تایید این گفته دلیری یادآور شد: شما در هیچ یک از سکانس هایی که شهرزاد و قباد به عنوان زوجی جوان در کنار هم هستند نمی بینید که شهرزاد به او بی حرمتی، درشتی و کم محلی کند به گونه ای که حتی توجه او به عکس مادر قباد، باعث تعجب و رضایت قباد می شود .
وی گفت: در سکانسی قباد برای نخستین بار از شهرزاد می پرسد هنوز دلش با فرهاد هست یا نه پاسخ شهرزاد این است که: فراموشی زمان می برد و این که او به هر دری زده نتوانسته به خواسته اش برسد به طور حتم اینکه می گویند چیزی قسمت نبوده خرافه نیست.
صمیمی معتقد است: شهرزاد کسی است که به زور پای سفره عقد قباد نشسته آن هم در شرایطی این کار را برای حفظ جان فرهاد انجام داده است ، او کسی است که قباد را یک هفته پس از ازدواج به اتاقش راه نداده ، با این حال بدون این که دروغی به همسر خود بگوید به او می فهماند که در حال فراموش کردن گذشته خود و آماده شدن برای آِینده است و این را با چیدن زیبای کلمات در کنار هم به زبان می آورد که این خود به نوعی آموزشی به همه افراد در گفتن حقایق تلخ به شیرین ترین روش است .
شهرزاد احترام صبوری را به قباد آموخت
وی همچنین صبوری قباد برای بودن در کنار شهرزاد را نیز یادآور می شود و می افزاید : در این سریال قباد نمونه ای از مردی بی توجه به همسر ، لاابالی و الکلی معرفی می شود ولی همین فرد در قبال متانت و برخورد نجیبانه شهرزاد ، چنان سربراه است که تا وقتی اجازه ورود به اتاق نوعروس را نگرفته پای به حریم او نمی گذارد و بعد از آن هم همین شخص زیباترین لحظات عاشقی و دلدادگی را با همسر جدیدش خلق می کند.
این کارشناس ، خطاب قراردادن قباد به شهرزاد با کلماتی نظیر ' عزیزم ' و ' خانمم ' را یادآورد شد و افزود : قباد عشق به همسر را نیاموخته ولی با قرار گرفتن در شرایطی که محبت را دریافت می کند ، مستعد ارائه محبت است و نمونه شعری است که می گوید : ' از محبت خارها گل می شود '.
صمیمی خاطرنشان کرد : محبت های عاشقانه قباد است که شهرزاد را هم به زندگی جدیدش دلبسته می کند ، شاید خنده های امیدبخش او با قباد هنگامی که خبر بارداریش را می شنود ، نگاه پر مهرش به قباد هنگام تولد فرزندشان و اصرارشهرزاد به اینکه قباد شیرین را رها و پیش او و امید زندگی کند اثر همین محبت هایی است که دلبستگی را به ارمغان آورده است .
این کارشناس آخرین سکانسی را یادآوری می کند که قباد در حال تمرین کردن درخواستش برای متارکه با شیرین در حضور شهرزاد است و می گوید : شهرزاد در این سکانس با گفتن ' قباد طفلک من ' نهایت خواست قلبی خود برای در اختیار داشتن انحصاری همسرش را در قالبی کودکانه و محجوبانه به زبان می آورد و این همان خاری است که در قلب شهرزاد ، با محبت گلی شکوفا شده است .
' هنگامه توسلی ' آسیب شناس اجتماعی هم معتقد است : عاشقی کردن درس بزرگی است که سریال شهرزاد به بینندگانش می دهد.
بسیاری از زنان ما شبیه شیرین هستند!
او می گوید: بسیاری از زنان ما شبیه 'شیرین' هستند یعنی با اینکه به همسر خود علاقمندند و هر چه دارند برای او در طبق اخلاص قرار می دهد ، روش ابراز محبت را نمی دانند و یا حتی به تلخ ترین شیوه می خواهند همسرشان را برای خود نگه دارند .
توسلی می گوید : عاشقی کردن در ارتباط بین فرهاد و آذر گلدره هم نمود زیبایی دارد و حتی کار را به جایی می رساند که علاوه بر بیننده ، خود آذر هم در زمانی که با فرهاد است از خاطر می برد که در چه شرایطی و با چه هدفی به دنبال فرهاد است و نیت او از قرار گرفتن سر راه این شاعر جوان چیست .
این مشاور خانواده افزود : شاید هیچ یک از بانوان شبیه آذر طبع شاعرانه نداشته باشند که بتوانند شعر تاثیرگذاری شبیه ' تو با من چه کردی ؟ ' را بسرایند ولی همه زنان می توانند شبیه او با لحنی مهربان و معصوم کانون خانواده خود را گرم تر و زیباتر کنند .
وی به ارتباط زوج های میانسال سریال نظیر هاشم و همسرش ( پدر و مادر فرهاد ) اشاره می کند و می گوید : توجه دادن مادر خانواده به نقش پر رنگ پدر برای فرزندان ، اصرار او برای کارهای پیش پا افتاده ای نظیر شام خوردن همه اعضای خانواده در کنار هم ، تاکید هاشم بر اینکه فرزندانش برای انجام کاهار به طور حتم با مادرشان مشورت کنند هم نمونه هایی است که عشق به بنیان خانواده را در این سریال مشهود می کند .
عشق سمبل می خواهد
توسلی افزود: سریال شهرزاد همچنین توانست با نماد کردن ' گردنبند مرغ آمین ' به عنوان نماد عاشقی ، رویکرد جدیدی را هم به زندگی زوج های جوان بیاورد و این همان است که برای عشق خود سمبلی داشته باشند ، سمبلی 2 نفره که تا پایان عمر آن را حفظ کنند چرا که این دو نفره های کوچک به خاطراتی زیبا در طول زندگی زناشویی شان تبدیل می شود.اما عشق در سریال شهرزاد صرفا دلدادگی زوج ها به هم نیست .
علاقه دیوانه وار بزرگ آقا به شیرین ، علاقه دایه امید به شهرزاد و فرزندش و حمایت همه جانبه او از آن ها ، علاقه اکرم به مادر و خواهرانش و تلاش او برای سر و سامان دادن آنها به هر قیمتی ، علاقه پنهانی حشمت و نصرت به قباد ، علاقه فرهاد به فولادشکن ، علاقه ململ به شیرین که عاقبت به قیمت جانش تمام شد ، عشق شهرزاد به امید که اوج آن در سکانس دیدار مادر و فرزند قبل از مراسم عقد شهرزاد رخ داد و همزمان با شهرزاد ، بغض را به گلوی بیشتر بیننده ها نشاند ، همه نمونه هایی از عشقی است که در سریال شهرزاد به نمایش درآمده است .
شاید یکی از زیباترین صحنه عشقی سریال که قلب بیننده را هم به درد می آورد ، در قسمت بیست و چهارم رقم می خورد .
سکانسی که شیرین از رفتن قباد از منزل و اینکه او به تلفن هایش جواب نمی دهد عصبانی است و در همان حال مالیخولیایی و گریان می گوید : ' می دونم داره با اون زنیکه حرف می زنه ' و هنگامی که ندیمه اش اکرم به او می گوید ' شما دختر بزرگ آقایید ، برای دل خنکی هر کاری می تونین بکنین ، می تونین خودشون رو جر و واجر کنین ، لباسشون رو جر واجر کنین ، داغ بچه شون رو رو دلشون بذارین ' ، بلافاصله سر بلند می کند و در همان حال اشک آلود می گوید : ' چی می گی تو ؟ داغ بچه ؟ من اصلا دلم نمیاد ، من بچه رو دوست دارم ، بچه خودمه ، بچه منه ...'
این سکانسی است که عشق مادری در شیرین را حتی در آن شرایط سخت و بحرانی تداعی می کند و بیننده را تحت تاثیر قرار می دهد .
به قول سهراب سپهری : بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است .
با پایان قسمت بیست و هشتم سریال شهرزاد ، دوشنبه هایی که بسیاری از خانوادها در کنار هم مشق عشق می کردند هم سر آمد .
پایان بندی باز فصل اول سریال شهرزاد ، در حالی که قباد در خلوت خود نام شهرزاد را به زبان می آورد و در همان حال آیین عقد شهرزاد و فرهاد در حال برگزاری است ، گمانه زنی ها برای ساخت سری دوم سریال شهرزاد را قوی تر کرده و به نظر می رسد ساخت سریال هایی نظیر شهرزاد از نظر روحی هم نیاز امروز فضای رسانه ای ماست.
شهرزاد بی گمان پدیده بود که در نیاز شناسی مخاطب امروزی با تیزهوشی عمل کرد و بخش مهمی از زندگی را که همان نیاز به وجود عشق در زندگی و آدم ها بود را دوباره به یاد همه آورد .
به قول یکی از بازیگران این سریال ، ' شهرزاد ، عشق به یک زندگی تکه پاره است ' و نشان داد که زندگی هر چقدر هم که پر فراز و نشیب باشد ، ارزش صبوری کردن به عشق و امید آینده ای بهتر را دارد .