ساعاتی بعد به مأموران خبر رسید که قطعه دیگری از جسد در سطل دیگری در یکی دیگر از مناطق تهران کشف شده است. این گزارشها تا کشف همه اعضای بدن مقتول ادامه پیدا کرد.
پس از آن مأموران موفق شدند با استفاده از اثر انگشت مقتول هویت او را شناسایی کنند. در ادامه مشخص شد که او رضا 24 ساله نام داشته و در یکی از محلههای نازیآباد زندگی میکرده است.
مأموران بلافاصله به خانه مقتول رفتند. نخستین بررسیها نشان داد که او چند سال پیش مادرش را از دست داده و با پدرش زندگی میکرده است. پیدا شدن قطرههای خون در خانه موجب شد تا مأموران به پدر رضا مظنون شوند و به این ترتیب وی مورد بازجویی قرار گرفت. او که در ابتدا منکر هرگونه اطلاع از وضعیت پسرش بود اما در ادامه با تناقضگویی سعی داشت مسیر تحقیقات را منحرف کند، که در نهایت وقتی در مقابل مستندات پلیسی قرار گرفت، لب به اعتراف گشود و به قتل و مثله کردن پسرش اعتراف کرد. پس از آن متهم برای معاینههای روانی به پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان این مرکز اعلام کردند که متهم در زمان ارتکاب جرم مسئول رفتارهای خودش بوده است. از طرفی 2 خواهر و 3 برادر مقتول هم با شکایت از پدرشان خواستار اشد مجازات شدند.
در ادامه و پس از بازسازی صحنه قتل و پایان تحقیقات، پرونده متهم با کیفرخواست قتل عمد و جنایت بر میت به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه دادگاه بعد از قرائت کیفرخواست، اعلام شد که یک خواهر و یک برادر مقتول از پدرشان اعلام گذشت کردهاند اما 3 فرزند دیگر متهم خواستار دریافت دیه از پدرشان هستند.
بعد از آن متهم به جایگاه رفت و گفت: من هیچ گاه فکر نمیکردم که روزی به خاطر قتل پسرم محاکمه شوم. به واقع قصد نداشتم پسرم را بکشم. او بیکار و دائم در خانه بود و رفتارهای وسواسی داشت. ساعتها در حمام میماند و وقتی به او اعتراض میکردم با من دعوا میکرد. مدام ناخنهایش را میجوید و کارهایش آزارم میداد. گاهی ساعتها دستمال را برمیداشت و روی میز میکشید و بارها سر رفتارهایش با هم دعوا میکردیم.
وی درباره روز جنایت هم گفت: آن روز ساعت 11 از خواب بیدار شد و به حمام رفت 3 ساعت در حمام بود. وقتی در حمام را باز کردم، دیدم کناری ایستاده و آب را بیاستفاده بازگذاشته به این کارش اعتراض کردم که با بیتوجهی در را بست. وقتی از حمام بیرون آمد نزدیک به نیم ساعت یک لیوان آب را زیر شیر ظرفشویی گرفت تا مثلاً آب زلال شود. هرچه اعتراض میکردم توجهی نمیکرد. تا اینکه روی مبل نشست و شروع به جویدن ناخنهایش کرد. آنها را میکند و به زمین میانداخت. آنقدر عصبانی شدم که با دستم محکم روی دستش زدم و خواستم تا به رفتارش پایان دهد، اما شروع به فحاشی کرد، به یکباره آنقدر عصبانی شدم که وقتی به خودم آمدم دیدم او را کشتهام.
متهم افزود: پس از آن نمیدانستم باید چکار کنم، تصمیم گرفتم برای اینکه کسی به من شک نکند بدنش را مثله کنم و از خانه بیرون ببرم و در سطل بیندازم. به فرزندانم هم گفتم که رضا با دوستانش به مسافرت رفته است. الان من واقعاً پشیمانم و نمیدانم که چگونه در چشم 5 فرزند دیگرم نگاه کنم.
بعد از متهم وکیل او به دفاع از موکلش پرداخت و خواستار تخفیف مجازات شد.
در پایان جلسه قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.
علی دلداری/ قاضی دادگاه کیفری یک استان تهران: خانواده به عنوان کوچکترین واحد یک اجتماع باید بستر لازم را برای پویایی و رشد اعضایش فراهم کند. آتشی که بر دامن خانواده میافتد علاوه بر اعضای خود به جامعه هم سرایت میکند. پیرمردی را با لباس زندانی آوردند داخل شعبه که سالیان سال زحمت کشیده و پسر خود را به سن 24 سالگی رسانده بود. به خاطر ناتوانی در کنترل خشم بابت رفتارهای وسواسی فرزندش به ستوه آمده و در مقابلش بدترین راه را انتخاب کرده و او را کشته است.
موشکافی جزئیات چنین جنایاتی بسیار طاقتفرساست. نه معتاد بود و نه روانی تنها نقطه ضعفش عصبی بودن و کنترل نکردن خشم بود. طبق قانون اگرچه پدر در صورت قتل عمدی فرزندش با مجازات قصاص مواجه نمیشود، ولی چون اقدام مرتکب بشدت مخل نظم عمومی است و تأثیرات سوئی بر پیکره اجتماع دارد مجازات سنگین حبس را باید متحمل شود. تجربهام میگوید ناتوانی در کنترل خشم، گرفتن تصمیمهای عجولانه، جنونهای آنی و... همگی زمینهساز وقوع چنین حوادثی هستند. از سر راه برداشتن عزیزان هرگز چاره راه نیست. فراوانند مراکزی که مشاورههای روانی ارائه میدهند و مهارتهای لازم را برای ادامه زندگی شیرین آموزش میدهند. در اختلافات بسیار حاد، دخالت بزرگان و حلوفصل مشکلات توسط ریشسفیدان صاحب تجربه چارهساز است. یک مهارت را باید یاد بگیریم و آن اینکه در زمان عصبانیت لحظاتی مکث کنیم و زود تصمیم نگیریم.
امام صادق(ع) میفرمایند: «خشم کلید همه پلیدیهاست»
/