این روزها خیلی از هنرمندان به خصوص بازیگران سینما و ورزشکاران علاوه بر کار و فعالیت هنری خود، شغلهای دومی چون کافهداری یا رستورانداری را هم تجربه میکنند.
به ویژه اگر هنرمندی صاحب نام و شهرتی هم باشد، سعی میکند تا از نام خود برای کافی شاپ و یا رستورانی که در نظر دارد، هم استفاده کند تا علاوه بر کار هنری به نوعی از رستوران و کافی شاپ برای موقعیتی تجاری هم بهره ببرد.
البته نباید منکر این موضوع شد که شهرت در پیشبرد بهتر کار و البته رونق گرفتن یک رستوران و یا کافه تأثیر چشمگیری دارد.
حتی میتوان گفت شهرت، پلهای است برای موفقیت تا بازیگران را از نظر مالی کمی بینیاز کند و این مسئله میتواند به آنها این اطمینان را بدهد که در آینده و پس از پایان عصر طلایی خود پشتوانه مالی و درآمد قابل اتکایی داشته باشند.
این امر در تمام دنیا رواج دارد و خیلی از سوپراستارهای هالیوودی و بالیوودی هم در کنار بازیگری به شغلهای دیگری هم میپردازند.
پل نیومن فقید یکی از مشهورترین هنرمندانی بود که در این عرصه نامدارتر هم شد. رابرت دنیرو هم از جمله بازیگران سرشناس سینماست که چندین رستوران زنجیرهای دارد. بروس ویلیس، آرنولد شوارتزنگر و سیلوستر استالونه هم به صورت شریکی رستورانیهایی را دایر کردهاند.
در ابتدای امر فکر میکنیم تنها این بازیگران هستند که به دلیل شهرت، رستوران و کافی شاپ دارند اما کوئنتین تارانتینو و فرانسیس فورد کاپولا هر دو کارگردان سینما و نیز جنیفر لوپز خواننده مشهور هم هر کدام رستورانهای خود را در شهرهای مختلف آمریکای لاتین مدیریت میکنند که اتفاقاً این هنرمندان در هر دو شغل موفق هم بودهاند و تا به امروز کافههای خود را دایر نگه داشتهاند.
اما در ایران، هنرمندانی که کافی شاپ و یا رستوران دارند، با آنچه در خارج از ایران میگذرد، کمی متفاوت است.
هنرمندان در ایران همچنان با معضلاتی در کافی شاپ داری و یا راه اندازی رستوران روبرو هستیم که بعضی واز آنها عطای این کار را به لقایش میبخشند و همانند اشکان خطیبی هرگز به این شغل دوم بر نمیگردند.
خیلی از بازیگران هم مجوز پاتوقی برای هنرمندان را از نهادها و صنوف مختلف دریافت نمیکنند. اما چند بازیگر هم با راه اندازی رستوران و کافی شاپ تاکنون موفق هم بودهاند.
بر همین اساس شاهد بودهایم که در طی سالهای اخیر، شهاب حسینی، امین حیایی، محمد صالح علاء، بهرام رادان، علی مصفا، سام درخشانی، حسین پاکدل، مهران غفوریان، محمدرضا هدایتی، جواد عزتی، سپند امیرسلیمانی و ...
رستوران و یا کافی شاپهایی داشتهاند که هنوز هم در کنار حرفه هنری خود به این کار هم مشغول هستند. ابتکار علی مصفا بازیگر سینما هم در نوع خودجالب است که کافه فیلم را طبقه بالای "سینما جمهوری" افتتاح کرد و جای دنجی یافت و با همسرش لیلا حاتمی بساط کافه را چید.
به گفته مصفا قرار بود در این تریا فیلم نمایش بدهند و نمایش این فیلمها همراه با جلسات نقد و بررسی باشد و در هر جلسه میهمانان ویژهای حضور داشته باشند. اما با آتش گرفتن سینما جمهوری، کافه علی مصفا هم به سرانجام نرسید.
در این گزارش درباره راه اندازی کافی شاپ و رستوران با چند هنرمند به صحبت پرداختهایم که چه معضلاتی سر راه هنرمندان برای راهاندازی کافی شاپ ها وجود دارد و چقدر شهرت میتواند به موفقیت یک کافی شاپ کمک کند.
اشکان خطیبی: جنس کاری من با مقوله هنر پیش میرود
اشکان خطیبی بازیگر سینما و تلویزیون که مدتی مدیر رستورانی در تهران بود، با بیان اینکه دیگر علاقهای به داشتن کافی شاپ در ایران ندارد، به هنرآنلاین گفت: من به دلیل مشکلات حاد مالی که با چند شریکم در رستوران داری داشتم، از آن گروه جدا شدم و هیچ پولی را هم برداشت نکردم.
یکی از مهمترین دلایل کار من این بود که اعتبار شخصی برای من اهمیت بیشتری داشت و تصمیم گرفتم که دیگر رستوران نداشته باشم. در واقع یک حرکتی بود که فقط بنده را متضرر کرد.
بازیگر فیلم "اسب حیوان نجیبی است" در ادامه و با اشاره به این که هرگز نمیخواهد به اداره رستوران و یا کافی شاپ فکر کند، بیان کرد: دیگر نمیخواهم چنین کاری را انجام دهم؛ چرا که تجربه بسیار تلخی را گذراندم. به دلیل اینکه جنس کاری من از جنس دیگری است و دنیایی فراتر از دنیای کافی شاپ و رستوران را در سر دارم.
به خصوص کسانی که در دنیای اقتصاد حضور دارند، دنیای هنر برای آنها قابل درک نیست. دیدهام که حتی تلاشی هم برای درک کردن دنیای هنر ندارند و به دنبال سودجوییهای خود هستند. اکثر آدمهای اقتصادی به فکر تأمین بودجه اقتصادی خود هستند.
اشتباه من بود که به فکر راه اندازی رستوران بودم و خوشحالم که به اشتباهم پی بردم. بعضی وقتها لازم است که آدمها بعضی اشتباهات را بکنند تا هوس در واقع پا گذاشتن به دنیای اقتصادی را دیگر نداشته باشند.
من معتقدم اگر کسی قرار است در حیطه اقتصادی هم فعالیت کند، باید از جنس کاری باشد که آن را دوست دارد و به آن علاقه دارد. من باید جنس کارم را با هنر پیش میبردم.
خطیبی درباره اینکه آدمهای خاص و هنری هم سر و کارشان با کافی شاپها است، بیان کرد: فعالیت اقتصادی باید از جنس هنر برای یک هنرمند باشد و نه از جنس خدمات رسانی اجتماعی.
اما متاسفانه فعالیتهای اقتصادی و هنری در ایران خیلی نه طرفدار دارد و نه هیچ چیز دیگری؛ به همین دلیل مجبور میشویم هر از چند گاهی بلند پروازیهای ذهنیمان را با چند اشتباه پیش ببریم که در آن مسیر هم متضرر میشویم.
وی با بیان اینکه نسبت به گذشته بیشتر کارهای هنری را با برنامهریزی پیش میبرد، عنوان کرد: این روزها مشغول برنامهریزی و آماده کردن نمایشنامه "روز واقعه" بهرام بیضایی برای نمایشنامهخوانی در تاریخ 23،22 و 24 در سالن اصلی تئاتر شهر هستم و علاوه بر آن چند فیلمنامه دارم که به زودی برای بازی در یکی از این فیلمنامهها قراردارد امضا خواهم کرد تا اگر خدا بخواهد در جشنواره فیلم فجر هم با یک فیلم حضور داشته باشم.
مسعود فراستی: از راه اندازی کافهام راضی هستم
مسعود فراستی که به تازگی کافی شاپی را راه اندازی کرده است، بیان کرد: مدتها بود که به دنبال راه اندازی کافهای در تهران بودم. چون به این کار علاقه دارم. خوشحالم که این کافه را تبدیل کردهام به پاتوقی برای هنرمندانی که علاوه بر گذراندن ساعتی برای خوردن یک نوشیدنی، از فضای آن هم استفاده میکنند.
وی در ادامه گفت: من سه کلاس در همین کافی شاپم راهاندازی کردهام. دو کلاس برای شاخههایی در سینما و یک کلاس هم برای نقد کتاب است.
در واقع این کافه، پاتوقی برای دوستداران و علاقهمندان به کارهای هنری است. در کنار این کلاسها، قهوه خوب به دست مردم میدهیم و زمین را هم جارو میکنیم.
این منتقد سینما درباره استفاده اقتصادی در کنار یک کار فرهنگی و هنری هم عنوان کرد: قطعاً استفاده اقتصادی هم در کنار این کار انجام میگیرد.
به هر حال کسانی که به این کافه آمدهاند، کسانی نبودهاند که در واقع ندانند به کجا آمدهاند و چه کافهای را انتخاب کردهاند. به هرحال فضا بیانگر این موضوع است که شاید این کافه با کافی شاپهای دیگر فرق داشته باشد.
وی در ادامه بیان کرد: این کافه برای دختر و پسرهایی نیست که فقط به دنبال تفریح و کشیدن قلیان و ... هستند. کسانی که به کافه من میآیند میدانند که در این کافه بحث غذا و سرویس خوب است و در کنار آن پاتوق مناسبی آموزش فرهنگی و هنری هم است.
فراستی درباره این که اگر روزی کافه نداشته باشد، چه شغلی را برای نزدیکی کار هنر خود و بُعد اقتصادی آن انتخاب میکند، بیان کرد: اگر روزی کافی شاپ را از من بگیرند، کتاب فروشی راه اندازی خواهم کرد.
این منتقد سینما درباره این که خیلی از هنرمندان به دنبال راه اندازی کافی شاپ و یا رستوران بودهاند، اما در ادامه مسیر به بن بست خوردهاند، گفت: خیلیها شناختی از کافه ندارند و کافه را دوست ندارند.
عدهای هستند که میخواهند مکانی را راه اندازی کنند تا از شهرتشان برای کسب درآمد استفاده کنند. ببینید این کافهای که خانواده من دارند، به نوعی به این هم فکر کرده بودند که علاوه بر نگهدای کافی شاپ حالا با غذا و امکاناتی که در اختیار مردم میگذارند، هنری را هم یاد بگیرند.
در واقع برخلاف گروهی من این جریان را طوری میبینم که اول یک کافی شاپ خود با مواد غذایی و نوشیدنیهای متنوع در اختیار مردم باشد، بعد از آن، مثلاً مسعود فراستی هم کلاسهای آموزشیاش را برگزار کند. کافه باید مکان خوبی باشد و فضای مناسبی داشته باشد.
فراستی درباره شناخت خود از کافه داری بیان کرد: من مدتی در کشور پاریس زندگی میکردم که بیشتر ساعتهای زندگیام را در کافهها میگذراندم. در ایران هم به این شکل بود. به همین دلیل به دنبال راه اندازی کافه بودم تا همه تجربه کافه رفتنهایم را در آن فضا به اجرا بگذارم.
رحیم نوروزی: هنرمندان امنیت شغلی ندارند و به دنبال شغل دوم میروند
رحیم نوروزی از دیگر هنرمندانی بود که همیشه به فکر راهاندازی کافه و رستوران بوده است. وی با اشاره به اینکه عدهای از بازیگران به سراغ راهاندازی کافی شاپ و رستوران میروند، گفت: شک نکنید که بازیگران و هنرمندانی که به دنبال راهاندازی کافی شاپ و یا رستوران هستند، به قضیه اقتصادی این موضوع خیلی نگاه میکنند و برایشان حائز اهمیت است.
این هم نوعی تجارت است. پس هر کسی فارغ از این که هنرمند باشد یا یک شخص عادی، قطعاً برای کار خود به فکر درآمد اقتصادی است.
وی در ادامه بیان کرد: آدمها برای اینکه وضعیت اقتصادی شغلیشان را توسعه بدهند و از این بیکاری هم خارج شوند، نیاز است تا به شغل دیگری مشغول شوند.
نوروزی درباره راه اندازی رستوران و کافی شاپ گفت: در حال حاضر هیچ رستوران و کافی شاپی ندارم. به نظر من بازیگرانی که به دنبال راه اندازی این دو مکان هستند، به دلیل عدم امنیت مالی در حرفه و شغل خود به فکر راه اندازی کافی شاپ و یا رستوران میافتند.
حتماً دیدهاید که بعضی بازیگران مدتی در اوج هستند و بعد هم فراموش میشوند. پس امنیت و ثبات شغلی در کار یک هنرمند واقعاً یک شوخی است.
این بازیگر سینما و تلویزیون که استاد آموزش بازیگری است در ادامه بیان میکند: بارها به هنرجوهایم گفتهام که به بازیگری و هر شغل هنری به نام یک شغل پر درآمد نگاه نکنید چرا که هیچ هنرپیشهای از این راه به موقعیت مناسب مالی در همان حدی که نیاز یک شخص است، هم نمیرسد.
قطعاً هنرمندان علاوه بر کار بازیگری، کارهای دیگری هم انجام میدهند که تأمین مالی میشوند. تجربه نشان داده است که شغل بازیگری کسی را پول دار نمیکند و کسی به آرامش مالی در این شغل نمیرسد به همین دلیل میبینید که خیلی از هنرمندان به شغلهای دیگری مشغول هستند.
وی در ادامه گفت: من دوست داشتم کافهای را در اطراف تالار تئاترشهر راه اندازی کنم تا پاتوقی برای بچههای تئاتری و همکارانم در این عرصه شود. هم انگیزه اقتصادی پشت آن بود و هم دیدار با همکاران و دوستانی که در عرصه کار هنر بودند.
اما متاسفانه اخذ مجوزهای مختلف از نهادها و روند مشکلات عدهای که بر سر راه تاسیس کافه وجود دارد، باعث شد هیچگاه این اتفاق رخ ندهد و من هم نتوانستم کافهای راه اندازی کنم.