اندر احوالات سریال "کیمیا"؛

گاف های «کیمیا» یکی دوتا نبود!

کد مطلب: 55858
 
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۳۲
نویسنده کیمیا معتقد است سریالی که نوشته، ضعف های زیادی نداشته و اشتباهات موجود در دیگر بخش ها مثل صحنه و گریم، روی مخاطبان سریال و بازخوردهایش تاثیر گذاشته است.
به گزارش ایران خبر، نویسنده کیمیا معتقد است سریالی که نوشته، ضعف های زیادی نداشته و اشتباهات موجود در دیگر بخش ها مثل صحنه و گریم، روی مخاطبان سریال و بازخوردهایش تاثیر گذاشته است.

بالاخره کیمیا هم تمام شد و کل حرف و حدیث ها و حواشی اش به تاریخ پیوست (مگر این که یک سریال با همان حجم از حاشیه تولید شود که بخواهیم در مقام مقایسه بربیاییم!)

در بین همه اتفاقات ریز و درشتی که کیمیا به وجود آورد، بعضی مسائل بود که خیلی بیشتر به چشم می آمد، یکی از آنها قصه سریال بود؛ قصه ای که شاید اگر از بیرون به آن نگاه می کردید در حد یک سریال 110 قسمتی نبود و بعضی ماجراهای فرعی که به آن اضافه شده بود، توی ذوق می زد. این توی ذوق زدگی در کنار گاف های موجود در طراحی صحنه و گریم سریال باعث می شد کیمیا که اولین سریال درام طولانی تلویزیون بود نتواند نظر منتقدان و مردم را جلب کند و بیشتر از اینکه خود سریال سر زبان ها بیفتد، ضعف هایش دست به دست می شد.

برای این که یکطرفه به قاضی نرفته باشیم، بعد از تمام شدن پخش سریال به سراغ مسعود بهبهانی نیا نویسنده این سریال رفتیم و ابهامات مان را با او در میان گذاشتیم.
 
گاف های «کیمیا» یکی دوتا نبود!

ماجرای اول/ ظرفیت قصه
خیلی ها معتقد بودند داستان کیمیا در آن حد نبود که بتوان از آن یک سریال با بیش از صد قسمت درآورد. پس نویسنده بالاجبار به بخش هایی از قصه آب بسته تا قسمت ها کش دار شود و بتواند لقب طولانی ترین درام تلویزیونی را به خودش اختصاص دهد؛ اما بهبهانی نیا به ضرس قاطع این نظریه را رد می کند و معتقد است که می توانستند بلندتر از این هم بسازند!

به نظرتان قصه اولیه کیمیا پتانسیل 110 قسمت را داشت؟

- بله. ما حتی یک جاهایی شتاب زده عمل کردیم و برای حفظ ریتم کار وارد جزییات زندگی کاراکترهای مختلف نشدیم؛ به این دلیل که ما در داستان چند خط موازی داشتیم و قصه های اجتماعی و خانوادگی در هم تنیده شده بود، ظرفیت این تعداد قسمت را داشت.

اما همین چند خط موازی هم بعضا بدون هیچ ریزه کاری نشان داده شدند. مثلا شخصیت های قصه پیچیدگی نداشتند، یا سیاه بودند یا سفید.
- این را قبول ندارم. ما شخصیت های خاکستری هم داشتیم. مثلا برای اولین بار ما شخصیتی مثل فرخ را نشان می دهیم که یک چهره نظامی قبل از انقلاب است که آدم پاک و ضد فساد است. او تا مدت ها با خانواده اش درگیر است و اعتقاد دارد که مردم اشتباه می کنند که در خیابان هستند؛ که البته کم کم تغییر می کند یا ما یک شخصیتی داشتیم به نام شهرام که برعکس همیشه که ساواکی ها را کاراکتری دژخیم، ددمنش، خونخوار و شکنجه گر می دیدیم او را یک آدم فکور و سیاسی می بینیم که با چریک ها بحث می کند.

اما در نهایت آدم کاملا بدی است؛ مثل پیمان یا مشفق که سیاه و سفید مطلق اند.

- بله، مشفق یک سرطیف است و پیمان سر دیگر آن است. به طور کلی در سریال ما کاراکترها مطلق نیستند. شخصیت های مثبت اشتباه می کنند و شخصیت های منفی نیز گاهی کارهای درست می کنند.

کدام شخصیت منفی کار درست انجام داد؟

- همان مشفق برای بهتر شدن رابطه خود با پسرش دست به جنایت می زند و هر کاری می کند که پسرش برای خودش باشد.

این که خوب نیست، او یک جنایتکار است.

- بله، چون او همه چیز را تملک کرده، می خواهد بچه اش را هم تملک کند. به نظرم این نکته مثبت ماست که تلاش کردیم بازتاب واقعی از آدم ها و شخصیت های قدیمی و جدید نشان دهیم.

جز شخصیت ها، در قصه هم جاهای قابل بحثی وجود داشت، مثلا بخش های انتهایی سریال که مادری و فرزند به دنبال هم می گردند، یک تم تکراری است که از قدیم در سریال ها و حتی انیمیشن ها هم بوده و نوآوری نداشت.

- بله! این را قبول دارم. من خودم هم در خاک سرخ چنین مضمونی را داشتم.

فکر نمی کنید این توی ذوق مخاطب می زد؟

- ببینید، ما برای فصل امروزمان نمی توانستیم از درام های قوی اجتماعی استفاده کنیم. من خودم عمدا پرهیز کردم و دقیقا اتفاقات را طوری نوشتم که تا سال 87 همه چیز تمام شود. پس اجبارا وقایع را به سمت روابط عاطفی، خانوادگی و مسائل شخصی کیمیا و خانواده اش بردیم.
 
گاف های «کیمیا» یکی دوتا نبود!

ماجرای دوم/ حواشی فضای مجازی
یکی از نکته های جالب توجه کیمیا این بود که خیلی زود گاف های ریز و درشتش سر از فضای مجازی درآورد و بعد از مدتی هم طرح های گرافیکی زیادی با محوریت شخصیت کیمیا وارد گود شد. از شوخی کردن با گریم جالب توجه کیمیا گرفته تا تبدیل کردنش به یک ابرقهرمان. همین مسائل باعث شد حواشی کیمیا در فضای مجازی به اصل خود سریال بچربد و پیش تر از مفاهیم قصه، جوک هایش دست به دست شود.

فکر می کردید که این سریال تا این حد در فضای مجازی بازخورد داشته باشد؟
- نه واقعا. من 15 سال پیش خاک سرخ را داشتم و 10 سال پیش هم سریال نرگس را. در هیچ زمانی شبکه های اجتماعی آنقدر قوی نبود. من جایی دیدم که دوستی به یکی از صحنه ها ایرادی گرفته بود ولی بقیه متوجه آن نشده بودند ولی به همان حرف استناد می کردند. این هم افزایی که در کیمیا در فضای مجازی ایجاد کرد، خیلی عجیب بود.

جالب ترین کامنت ها از نظر شما کدام بود؟
- من چند دوست در اینستاگرام داشتم که یکی از آمریکا بود، یکی از تهران و یکی هم از شیراز. اینها هر شب در صفحه من بودند. همدیگر را ساپورت می کردند و اتفاقات سریال را با هم در میان می گذاشتند. این دوستان حتی از لحاظ محتوایی با هم بحث می کردند، مثلا این که می گفتند این رفتار کیمیا غلط بود و در آنجا باید فلان کار را می کرد.

نظراتی که در مورد سوتی ها بود چطور؟
- خب بعضی از آدم ها بودند که فقط در سطح می ماندند، مثلا می گفتند پژو 206 در صحنه بود یا گریم بازیگران فلان بود. اینها عمیق نشده بودند. مهم این بود که قصه ما و شخصیت هایش خارج از داستان و سریال زندگی می کردند و این پدیده خیلی جالبی بود.

نویسنده ها معمولا داستان ها و شخصیت های قصه شان را دوست دارند؛ ناراحت نمی شدید که آنقدر با کیمیا و دیگران شوخی می کردند؟
- بالاخره به قطاری که در حرکت باشد سنگ می زنند. من از کامنت های مردم دلگیر نیستم، برعکس حساسیت مردم روی یک سریال وظیفه ما را برای کارهای بعدی سنگین تر می کند تا از این به بعد دقت لازم و وسواس بیشتری را داشته باشیم.

حجم زیادی از شوخی ها حول محور کاراکتر کیمیا بود که او را کنار سوپرمن قرار دادند، به نظرتان کیمیا یک ابرقهرمان بود؟
- اینها طنازی های مردم بود و ربطی به قصه ما نداشت. قهرمان ما یک قهرمان ملموسی بود که گاهی هم اشتباه می کرد. کیمیا یک قهرمان اسطوره ای و ابرقهرمان نبود. افت و خیز داشت و اشتباه هم می کرد. نکته دیگر این که مردم ما در چند وقت اخیر خیلی طناز شده اند و حتی با تلخی ها هم جوک می سازند و شوخی می کنند. مثلا فجایع مکه یا تعرضی را که مامورین سعودی به زائرین ما کردند دستمایه جوک کرده بودند. 
 
گاف های «کیمیا» یکی دوتا نبود!

ماجرای سوم/ گاف های غیر داستانی
- شیاد بتوان در کنار قصه نخ نما شده بخش پایانی سریال، ماجرای گریم های سردستی و نه چندان جالب بازیگران را به عنوان نقاط ضعف کیمیا در بخش سومش دانست. در بخش های ابتدایی سریال هم گاف های ریز و درشت زیادی در طراحی صحنه و لباس وجود داشت که بازخوردهای زیادی داشت اما تمام این موارد ماجراهای بودند که هیچ کدام شان به قصه سریال مرتبط نمی شد و بهبهانی نیا در آنها نقشی نداشت اما ناخودآگاه روی روند سریالی که او نوشته بود، تاثیر مستقیمی داشتند.

خیلی از نکات منفی که در مورد کیمیا وجود داشت به داستان سریال مربوط نمی شد اما خیلی از آنها به کار شما لطمه زد.
- این نکته را نباید فراموش نیم که کار در تلویزیون و سینما یک کار جمعی است. شما اگر فیلمنامه و کارگردانی تان سر جایش باشد اما یک نفر در صحنه یا گریم کم کاری کند یا در تدارکات جایی اشتباه شود، روی آن کار جمعی اثر خودش را می گذارد.

مثل داستان گریم کیمیا که می گفتند صرفا با یک عینک سر و ته قضیه را هم آورده اند.
- خب این ها بحث گریم است. مثلا یادم هست در مورد طراحی صحنه هم می گفتند که صندوق پستی با این شکل و شمایل روی در خانه ها در قدیم نبوده یا تیر چراغ برق چرا سینمانی است، باید چوبی اش می کردید، یا انتهای خیابان چرا یک پراید رد شد. بعضی از این مسائل ربطی به ما نداشت و فقر لوکیشن و امکانات است.

اما مثلا امسال در جشنواره فیلم «سیانور» وجود داشت که داستانش در قبل از انقلاب می گذشت اما طراحی صحنه و لباسش خیلی استاندارد و بدون گاف بود، پس می شد کم اشتباه و با وسواس کار کرد.
- این را قبول دارم؛ اما پَست پروداکشن و ویژوال افکتی که ما می کنیم هم تاثیرگذار است. بعد از این که کار فیلمبرداری تمام شد، دوستان مان که به این برنامه های ویژوال مسلط هستند، هر شب تصاویر گرفته شده را فریم به فریم نگاه می کردند و اگر تابلویی می دیدند که در تصویر افتاده بود یا محوش می کردند یا چیزی جای آن می انداختند.

خب با این وجود سوتی های خیلی زیادی در تصاویری که پخش شد وجود داشت.
- اشتباهی که ما داشتیم و به کارمان لطمه زد زمان بالای 4 هزار دقیقه تولیدمان در عرض دو سال و پخش مان در حد پنج ماه بود. ما از لحاظ بودجه و زمان بندی محدودیت داشتیم. اگرچه بیننده کاری به این مسائل ندارد. ما می گفتیم بین بد و بدتر چه کار می شود کرد؛ مثلا 10 تا صحنه بود و دیگر نمی رسیدیم همه را چک کنیم؛ بعد می دیدیم یک تابلوی گرجستانی ته کادر بود که از دست مان در می رفت.

نمی شد با ایده یا ترفندی مشکلات را حل کرد که گاف هایش به چشم نیاید؟
- ببین سریال ما چهار بار پخش می شد و من احساس می کردم بعضی از بینندگان کار را ضبط هم می کردند، چون می گفتند فلان پلان را چند بار دیده اند؛ چطور چنین چیزی امکان داشت؟

خب سایت هایی هست که کل کارهای تلویزیون را پخش می کند و آنجا می توانید هر چند بار که دل تان خواست کار را ببینید!
- احسنت. این را نمی دانستم. خلاصه از ما که گذشت؛ سریال های بعد از کیمیا باید حواس شان باشد؛ مخصوصا آنها که مخاطبان با وسواس دنبال می کنند.
 
گاف های «کیمیا» یکی دوتا نبود!

ماجرای چهارم/ بازیگران عجیب و غریب
یکی دیگر از گاف های توی ذوق زننده کیمیا ماجرای مربوط به انتخاب بازیگرانش بود. هم ماجرای پیر شدن کیمیا و کیوان و هم بازیگر نقش رها که انگار از یک پدر و مادر اروپایی زاییده شده بود. مسلما یکی از کسانی که در مورد شخصیت های قصه و انتخاب بازیگران آن نقش ها می تواند صحبت کند، نویسنده اثر است، کسی که شخصیت ها را خلق کرده است.

شما در انتخاب بازیگران نقش داشتید؟
- بله، در مورد بازیگران اصلی با هم گفتگو داشتیم و کاندیداهای مان را هم ارائه می دادیم و زمانی که یک نفر قطعی می شد هم با آنها گفتگو می کردم و نظری می دادم ولی برای بازیگران فرعی خیر.

مثلا شما می خواستید که مهراوه شریفی نیا نقش دوران میانسالی خودش را هم بازی کند؟
- بله، ما فکر کردیم آزیتا حاجیان جای مهراوه بازی کند، اما دیدیم نه، مردم نیمی از سریال را با آزیتا زندگی کردند و باورشان نمی شود که او کیمیا باشد، البته بحث گریمش یک ماجرای دیگر بود. جز این چند جا هم اجبار داشتیم که بازیگر عوض کنیم. یکی آقای برزو ارجمند را گذاشتیم جای کیوان که بیننده با آن ارتباط برقرار نکرد و یکی هم خانم کیانفر که به جای خانم رضوی بازی کرد که البته این تغییر هم به کار لطمه زد.

بازیگر نقش رها چطور؛ چطور یک بازیگر اروپایی به جای یک دختر جنوبی بازی کرد؟
- خب ما باید یک نفر را پیدا می کردیم که فرانسوی باشد، فارسی تا حدودی بلد باشد و بتوانیم تصاویر بی حجاب هم در خارج از کشور از او بگیریم!

خب مگر قرار نبود کلاه گیس روی سرش بگذارید، چه فرقی می کرد چه کسی باشد؟
- نه، این ممنوع است. نمی شود بازیگر ایرانی و مسلمان این کار را بکند. به این دلیل که این خانم غیرمسلمان بوده مدیران اجازه پخش آن بخش ها را دادند. مثلا شما فردا نمی توانید در یک فیلم معمولی کلاه گیس روی سر بازیگران ایرانی بگذارید.

پس گلوریا هاردی هم جزو اجبارهای شما بود.
- بله، ما انتخاب های مان محدود بود. اینطور نبود که بیست گزینه داشته باشیم و از بین آنهای کی را انتخاب کنیم. این خانم تنها گزینه بود. البته قبول دارم باید لنز می گذاشت و موهایش را رنگ می کرد.

با تمام این حرف و حدیث ها از نتیجه کار راضی بودید؟
- به هر حال کارهای ابتدایی نواقص خاص خودشان را دارند و رضایت ها هم نسبی است. قاعدتا وقتی کار تمام می شود و بازخوردها را می بینیم، متوجه ضعف ها و قدرت ها می شویم و اگر تجربه مشابهی باشد از آن تجربیات استفاده می کنیم. به طور کلی کیمیا برای دیگرانی که قصد ساخت چنین سریال هایی را دارند، هم از لحاظ تولید و هم از لحاظ داستان می تواند یک مبنای خوب باشد.
منبع : روزنامه سینما