از طرف دیگر باید مراقب باشیم که از آن طرف بام نیافتیم چون دایما «بله عزیزم» و «چشم عزیزم» گفتن هم زندگی را به عرصه فرماندهی یک نفر که آرام آرام و بدون این که بداند تبدیل به یک دیکتاتور می شود تبدیل می کند و لذت با هم زندگی کردن را از شما می گیرد. بنابراین شما باید در زندگی مشترک گاهی حالت تدافعی داشته باشید و «نیم من» شوید و گاهی هم باید با قدرت عمل کنید و حرفتان را پیش ببرید. به هر حال آن چه مهم است این است که شما به چند اصل مهم در زندگی زناشویی خود توجه کنید.
حواس جمع باشید
اگر حواستان به آن چه همسرتان می گوید نباشد و دایما مشغول کارهای مختلف باشید آرام آرام او از شما دلگیر می شود و صمیمیت بین شما کم می شود.
غرغر کردن ممنوع!
خانم ها معمولا وقتی از چیزی عصبانی می شوند مرتب درباره اش حرف می زنند و به اصطلاح غرغر می کنند این کار اگر ادامه پیدا کند نه تنها تاثیر خود را از دست می دهد بلکه تبدیل به عاملی عذاب آور خواهدشد که صمیمیت و مهربانی بین همسران را از بین می برد.
عشق بورزید، فرشته بمانید
از انتقاد و مسخره کردن دوری کنید. شما با این کار فردی را که به او عشق می ورزید تحقیر می کنید پس سعی کنید با او محترمانه برخورد کنید، و اجازه دهید با شما مثل یک فرشته برخورد کند، و مسئولیت هایی را که هر دو شما برای اداره زندگی به عهده دارید برای داشتن زندگی شاد با هم تقسیم کنید.
هر کسی کار خودش بار خودش
اجازه دهید برخی کارها را همسرتان انجام دهد. برخی از کارها ذاتا مردانه و برخی زنانه است اجازه بدهید هر کس کارهای مربوط به خودش را انجام دهد.
صمیمیت داشته باشید
حالت دفاعی نگیرید. تدافعی برخورد کردن، صحبت ها و بحث های سازنده تان را سرد می کند. اگر این گونه رفتار کنید معنایش این است که همسرتان دیگر حق صحبت کردن در مورد موضوع مورد بحث را ندارد.
تصمیم گیری یک نفره ممنوع!
گاهی اوقات، شما می خواهید رنگ اطاق را به سلیقه خودتان انتخاب کنید. این مانعی ندارد اما اگر بخواهید در مورد پول، زمان، بچه ها و زندگی تان به تنهایی تصمیم گیری کنید، به این معنی است که همسرتان را نادیده گرفته اید و یک طرف و از جانب او تصمیم گیری کرده اید.
امروزه وجود مشکلات اقتصادی موجب شده است برخی معیارهای ازدواج و انتخاب همسر برای بعضی افراد تغییر کند و شاخصه های اقتصادی جایگزین ارزش های اخلاقی شود. درواقع بعضی از جوانان برای رهایی از مشکلات اقتصادی به جای سعی و تلاش بیشتر برای موفقیت مالی به دنبال ازدواج با شخصی متمول و دارای وضعیت اقتصادی مناسب هستند.
ازدواج به خاطر پول
شیوع این باور نادرست در بین جوانان که چنانچه با همسری ثروتمند یا دارای تحصیلات، جایگاه و موقعیت اجتماعی مناسب ازدواج کنم، می توانم روی تمام واقعیت های تلخ موجود در زندگی گذشته از جمله فقر اقتصادی، فقر فرهنگی و بی سوادی والدین، نداشتن موقعیت و جایگاه اجتماعی مناسب خطی پررنگ بکشم و تحولی جدید در شرایط فعلی زندگی ام ایجاد کنم، موجب شده است معیارهای اخلاقی و شخصیتی طرفین، قبل از ازدواج نادیده گرفته شود و وضعیت مالی و اقتصادی آن ها اولویت نخست را به خود اختصاص دهد.
به خاطر داشته باشید ازدواج کردن با یک فرد، بدون در نظر گرفتن معیارهای اساسی انتخاب همسر و هم سطح بودن و همچنین بدون احساس و عاطفه قلبی و فقط از روی نگاه مادی گرایانه و صرفا به خاطر پول، به طور قطع عقلانی نیست و اشتباه محض است. اما توجه به نکاتی که در ادامه می آید، به شما در انتخاب دقیق تر و تصمیم گیری سنجیده تر کمک می کند.
خواستگارتان تا چه اندازه «خودساخته» است
اگر خواستگارتان دارای خودروی مدل بالا، خانه مسکونی مستقل و امکانات رفاهی برای شروع زندگی مشترک است اما یک سوال مهم همواره وجود دارد و آن این که خود این فرد تا چه اندازه در به دست آوردن چنین امکاناتی نقش داشته است؟ آیا تمام آنچه کسب کرده است نتیجه تلاش، و بدون زد و بند و خدای نکرده روش های غیرقانونی بوده و استقلال مالی خود اوست یا این که تمام سرمایه لازم را خانواده اش برای او فراهم آورده اند؟از طرفی بسیاری از جوانان اگرچه در حال حاضر از شرایط مالی کاملا مساعدی برخوردار نیستند اما از قابلیت هایی بهره مندند که با بررسی دقیق آن ها می توان آینده ای سرشار از پیشرفت برای شان پیش بینی کرد.با این توضیح چنانچه خواستگار شما با تکیه بر قابلیت های خود و یا توسل به سطح تحصیلاتش سرمایه مطلوبی را پس انداز کرده باشد، می توان به این نتیجه رسید که وی فردی خودساخته و قابل اتکاست که قابلیت پیشرفت دارد.
اهمیت «استقلال مالی»
مهم ترین پیامدهای نداشتن استقلال مالی و وابستگی اقتصادی به خانواده همسر عبارت است از: ایجاد یک فضای مطلوب برای دخالت خانواده در امور شخصی و خصوصی زوجین از جمله نحوه خرج کردن پول، خرید کردن و...، تجربه احساس حقارت ناشی از سرزنش ها و منت گذاشتن های خانواده که در بیشتر مواقع با تحسین کردن عضو دیگری از خانواده که به لحاظ مالی مستقل از پدر و مادر است همراه است، شکسته شدن مرزها، ضعیف شدن تدریجی اعتماد به نفس زوج، بالا رفتن میزان تنش و تشنج میان زن و شوهر به واسطه مداخلات خانواده، استرس دائمی ناشی از این که مبادا خانواده به هر دلیلی حمایت مالی خود را از ما قطع کند، ایجاد زمینه ای برای بروز توقعات و انتظارات نابجا و غیرمنطقی خانواده همسر از زوج که در موارد زیادی توان نه گفتن در مقابل آن ها وجود ندارد و... همه و همه از پیامدهای نبود استقلال مالی همسر از خانواده اش است. در مواردی نیز دیده شده است که خانواده ادامه حمایت مالی از فرزندشان را به جدایی او از همسرش منوط می دانند!
اگر به خاطر ثروتت نبود هرگز با تو ازدواج نمی کردم یقینا دور از انتظار نیست در انتخاب هایی که صرفا براساس تمکن مالی طرف مقابل پایه گذاری می شود با کوچک ترین تزلزلی که برای ثروت فرد پولدار اتفاق می افتد، از میزان استحکام آن ازدواج و انگیزه برای ادامه زندگی نیز کاسته شود.
بد نیست یک سوال مهم و حیاتی را از خود بپرسید: «چنانچه این فرد در آینده ای نه چندان دور، همه ثروت و رفاه خود را از دست بدهد و یا خانواده اش دست از حمایت مالی او بردارند، آیا باز هم به ادامه زندگی مشترک با او تمایل دارم؟ آیا این فرد از حداقل شاخصه های لازم به منظور شروع زندگی مشترک نظیر ایمان و اخلاق، خانواده سالم، سلامت و ثبات شخصیت، زیبایی نسبت و سلامت جسمی، فاصله سنی مناسب و... برخوردار است؟ آیا از نظر احساسی و میل قلبی نیز به سمت او گرایش دارم؟ آیا با کوچک ترین نوسان در ثروت مرد، زمینه ناسازگاری بین ما بروز پیدا خواهدکرد»؟پژوهش های علمی ثابت کرده که دخترانی که همسرشان را صرفا به عنوان ابزاری برای رسیدن به آرزوها، رفاه و کمبودهای زندگی شان تلقی می کنند و صرفا تمکن مالی او را در نظر می گیرند، در زندگی مشترک خود نه تنها به همسر بلکه به خودشان نیز آیب های روحی- روانی جدی وارد می آورند.
هم سطح بودن حائز اهمیت است
چنانچه فاصله اعتقادی، اقتصادی و یا فرهنگی شما با خانواده خواستگارتان بسیار زیاد باشد، اولین فردی که از این ناحیه صدمه خواهدخورد خود شما هستید. در صورت هم سطح نبودن دیر یا زود با ورود به زندگی مشترک زمینه بروز اختلافات و تنش ها فراهم خواهدآمد. چرا که یقینا «سبک زندگی»، «آداب و رسوم» و «رفتارهای» فردی شما و همسر آینده تان متفاوت است و ممکن است همین تفاوت ها در آینده به ابزار و پتکی تبدیل شود که بارها بر سر فرد ضعیف تر فرود بیاید.
خودتان تغییردهنده باشید
اما در آخر: تصور کنید به هر دلیلی شرایط ازدواج شما با خواستگارتان فراهم نشده؛ آیا در چنین شرایطی دست از رسیدن به آمال و آرزوهای تان بر می دارید و به فردی منفعل تبدیل خواهیدشد که باور دارد به خانواده ای از قشر ضعیف متعلق است و هرگز امکان رشد و صعود به قله های موفقیت را ندارد؟ آیا این بار هم در امید آمدن خواستگاری با وضع نسبتا مرفه، شاهد از دست رفتن عمرتان خواهیدبود؟ آیا به این باور رسیده اید که دیگر امیدی به تغییر شرایط وجود ندارد و به ناچار شما هم به همان سرنوشت خانواده تان مبتلا خواهید شد؟ آیا تصور می کنید تنها ازدواج با فردی ثروتمند می تواند جایگاه و موقعیت شما را تغییر دهد؟توصیه می کنم مسئولیت تلاش برای کسب داشته های بیشتر، تغییر شرایط و رقم زدن سبک زندگی بهتر از گذشته را «خودتان» به عهده بگیرید.
منتظر بمانید اگر...
اگر پاسخ شما به تمام سوالات بالا منطقی بود و تصور کردید که می شود به خواستگارتان تکیه کرد، می توانید منتظر بمانید تا خواستگارتان از طریق منطقی و با گذشت اندکی زمان، خانواده خود را با شما همراه و موفق کند هرچند اگر خانواده وی افرادی مادی گرا باشند و دیگران را با خط کش تمکن یا فقر مالی ارزیابی کنند و به آنان امیتاز دهند یا ازدواج شما موافقت نخواهند کرد.
در هر حال می توانید به او مدتی فرصت دهید تا به گونه ای مطلوب نظر خانواده خود را تغییر دهد. از طرفی توصیه می شود صرفا به این دلیل که یک خواستگار پر و پا قرص دارید، ورود دیگر خواستگاران را به منزل تان ممنوع نکنید.