به گزارش
ایران خبر، مهدیه محمدخانی فراگیری موسیقی را با نواختن ساز پیانو و دف آغاز کرد؛ از سال ٨٧ به فراگیری صداسازی آواز ایرانی و شیوه خوانندگی استاد محمدرضا شجریان نزد غلامرضا رضایی پرداخت و در سال ٩٠ در کارگاه استاد شجریان پذیرفته شد. با این خواننده جوان درباره گروه «شهنوا»، فعالیتهای هنریاش، ردیفها و شیوههای موسیقی ایرانی، مشکلات موسیقی در ایران، لغو کنسرتها و همچنین گشایش در موسیقی به گفتگو نشستیم.
گروه شهنوا و فعالیتهای آن به چه صورت بوده و هست؟
همیشه دوست داشتم با مجموعهای از بانوان و کنار هم، بتوانیم در داخل و خارج از کشور، اجرای برنامه داشته باشیم و هنری را که سالها آموختهایم، در قالب کنسرتهای اصیل ایرانی یا حتی کنسرتهای موسیقی محلی به نمایش بگذاریم. بههمیندلیل، گروه شهنوا را با اعضای باتجربه و باسابقه تشکیل دادم.
با توجه به اینکه یکی از آخرین هنرجوهای استاد شجریان هستید، درباره شیوه استاد توضیحاتی بدهید و اینکه این شیوه چه ویژگیهایی دارد و اساسا فرق آن با شیوههای دیگر (مکاتب اصفهان، تهران و تبریز) چیست؟
فکر میکنم استادان برجسته و صاحبنظر باید درباره این موضوع صحبت کنند.
یعنی بهعنوان کسی که سالها در موسیقی ایرانی فعالیت دارد و طبق آنچه از استادان خود آموختهاید، نظری دراینباره ندارید؟
این مبحث بسیار گسترده و پیچیده است و باز تأکید میکنم استادان برجسته و صاحبنظر باید نظر بدهند؛ ولی آنچه که از استادان خودم تا به امروز برداشت کردم، این بوده که شیوه و سبک، مانند امضای فردی یک هنرمند است؛ ولی طبق شنیدهها و خواندههایم، چیزی به نام مکتب بهطور کلی در آواز نداریم؛ یعنی مکتب تهران یا مکتب اصفهان نداریم. مکتب فلسفه یک موضوع یا یک ایدئولوژی کلی است و وقتی چند صاحبنظر که دارای شیوه هستند، همگام با هم به یک ایدئولوژی و فلسفه برسند، اسم آن مکتب میشود. وقتی مکتب تبریز را به اقبال آذر و مکتب تهران را به استاد دوامی نسبت میدهند، این اساتید به آن مناطق کوچ کردند؛ ولی زاده آن منطقه نبودند. استاد دوامی متولد تفرش بوده و نغمهها و آوازهای اقوام ایران را میخوانده؛ ولی چون وارد تهران شده و آنجا آنها را خوانده، همه فکر میکنند این آوازها متعلق به تهران و به نام مکتب تهران است. در حقیقت چنین چیزی نیست و چیزی هم که این روزها مطرح است، این است که مکتب خاصی برای موسیقی ایرانی وجود ندارد. این شیوههای مختلف است که امروزه مطرح میشود.
درواقع، شیوه فردی است و مکتب، همانطور که گفتم، نظرات چند صاحبنظر و هم نظر را مکتب تعریف میکنیم.
به نظر شما فرق شیوه استاد شجریان با شیوههای دیگر در چیست؟
این تفاوت برمیگردد به خلاقیتهای فردی استاد. مثلا براساس نگرش و دریافتهایشان از آوازهای قدما و خلاقیتهای فردی و آگاهی و هوشمندی از تاریخ و زمانه خودشان، حرکت تازهای در آواز انجام دادهاند البته دانستههای بسیار درباره موسیقی و تفاوت در بیان و تأکیدها روی تحریرها و اشعار و طراحیهای آواز که شیوه ایشان را متمایز کرده است. درواقع استاد شجریان وارث و حافظ موسیقی گذشتگان ما هستند و با انتخابهای درست ابیات و تلفیق درست اشعار و تغییر در ادوات و بیان تحریرها و سلایق و خلاقیتهای فردی، به شیوهای متفاوت دست یافتند.
نظرتان درباره نحوه آموزش آواز اصیل ایرانی در داخل کشور چیست؟ آیا شما صداسازی و نتخوانی را لازم میدانید؟
در جواب این سؤال با احترام به تجربیات و نظرات تمام استادان، چه در گذشته و چه امروز، فکر میکنم امروزه به نتخوانی و صداسازی نیاز هست. یکسری خلاقیتها، پیچیدگیها و تکنیکهای متفاوت و علاوه بر آن، ارتباط موسیقی ایران با موسیقی بینالملل باعث میشود هنرمندی که از ایران قدم به دنیای بیرون میگذارد، برای آنکه این هنر را با دنیا مبادله کند، به یک زبان مشترک نیاز داشته باشد که این زبان مشترک زبان نتهاست. نتخوانی را برای فعالیت و اجرا در دنیای موسیقی امروز لازم میدانم.
صداسازی هم آمادهکردن صدا برای خواندن است؛ درواقع «فن پرورش صدا»ست. ایمان دارم صداسازی برای هر علاقهمند به خوانندگی و هر خوانندهای لازم است؛ چون تکنیک و تفکری به خواننده میدهد که نگرشاش را نسبت به فرایند تولید صدا و خواندن تغییر داده و کمک میکند هر خواننده به صدای حقیقی خود دست یابد.
نظرتان درباره لغو کنسرتها چیست؟
طبیعتا هر وقت میشنوم کنسرتی لغو شده، حس خوبی ندارم و ناراحت میشوم. هر کنسرتی با مخاطبهای خاص و سبکهای مختلف که باشد، فرق نمیکند. لغو کنسرتها یک نوع بیتوجهی به سلیقه و انتخاب مردم است. حالا این مردم چه خودِ هنرمندان باشند چه هنردوستان. دیدن هنرمند موردعلاقه مردم از نزدیک همیشه برای هنردوستان یک حس و حال دیگری داشته است. جدای از این، شنیدن موسیقی به صورت زنده در کنسرتها، با توجه به شرایط امروز که استفاده از امکانات دنیای مجازی بهشدت سرعت گرفته و مردم بیشتر اجراها و موسیقیها را به صورت آنلاین و در خانه میبینند یا میشنوند. وجود کنسرتها برای تکاپوی جامعه فرهنگی و همچنین تفریحی لازم و واجب است و با لغو آن مخالفم.
فکر میکنید چرا گشایشی اساسی در زمینه موسیقی رخ نداده؟
اینکه گشایش اساسی را در چه ببینیم خودش مسئله و موضوع گستردهای است که نمیتوان اینجا دربارهاش صحبت کرد و زمان بیشتری را میطلبد. موافق این نیستم که گشایشی نشده. باید بگویم خودم در همین دورهای که میگویید گشایشی اساسی نشده با خیلی از استادان توانستم افتخار آشنایی و همکاری داشته باشم، اما مشکلات و محدودیتهای این مسیر را انکار نمیکنم.
شما این گشایش را در چهچیزی دیدید؟
حضور استادانی چون شجریان، ناظری، کامکارها، علیزاده، متبسم، لطفی، کلهر، مشکاتیان، بهروزینیا، فرجپوری، حدادی و در میان بانوان، خانمها سیما بینا، بانو پریسا، هنگامه اخوان، معصومه مهرعلی و... که فکر میکنم نام این عزیزان و بسیاری دیگر که مجال بردن نامشان در اینجا نیست، گویای رشد موسیقی ما بهخصوص در زمینه موسیقی اصیل باشد.
شما برای رشد و پیشرفت موسیقی اصیل ایرانی بهخصوص بانوان ایرانی چه قدمی برداشتید یا میخواهید بردارید؟
متأسفانه بنا به شرایط پیچیده و سختی که در این دوران ایجاد شده است، اگر بخواهم تمام ایدههایم را عملی کنم دشوار بوده و نمیتوانم تماموقت برای این موضوعات کار کنم، ولی برای رشد و فعالیت موسیقایی بانوان خیلی ایدهها دارم که سعی میکنم یکی از آنها را پخته کنم و ترجیح میدهم وقتی به مرحله اجرا رسید درباره آن صحبت کنم.
در این مسیر یکی از مهمترین دغدغههایتان چیست؟
یکی از دغدغههایی که دارم، درباره موسیقی و کودکان است. کودکانی که امروز هستند، فردا جای ما میآیند. بههمیندلیل موضوع فرهنگی- هنری، بهخصوص موسیقایی کودکان امروز دغدغه اصلیام است و خوشحالم که تا حدی در آن موفق بودهام. تلاش میکنم صداسازی را با زبان کودکانه به آنها آموزش دهم، چون بچههای امروزی بسیار باهوش هستند و کاملا متوجه میشوند در صداسازی چه اتفاقی برای صدای آنها میافتد و با این موافقم که فقط به یاددادن چند تصنیف و سرود بسنده نکنیم و جدیتر به آنها نگاه کنیم و با نگرشی قویتر آموزششان دهیم.
سخن آخر؟
به یکدیگر اجازه پرواز بدهیم.