کتابی که حداد عادل به ظریف هدیه داد

چرا باید خاطرات فروغی را بخوانیم؟

کد مطلب: 38557
 
تاریخ انتشار : جمعه ۶ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۱
محمدعلی فروغی بدون شک یکی از رجال برجسته در تاریخ معاصر ایران است که خدمات گسترده ای در حوزه های مختلف داشت. با این حال خدمات و سیاست های او مخالفان و موافقان زیادی داشته که البته موافقان او بسیار بیشتر از مخالفان است.
ایران خبر- محمدعلی فروغی بدون شک یکی از رجال برجسته در تاریخ معاصر ایران است که خدمات گسترده ای در حوزه های مختلف داشت. با این حال خدمات و سیاست های او مخالفان و موافقان زیادی داشته که البته موافقان او بسیار بیشتر از مخالفان است. در زمینه ادبیات و فلسفه هنوز هم تصحیح او از کلمات سعدی به کرات منتشر می شود و مورد استفاده بسیاری از سعدی دوستان است.

هنوز هم کتاب «سیر حکمت در اروپا»ی او به عنوان یکی از متون مرجع در ایران مورد استفاده قرار می گیرد و دانشجویان فلسفه و غیرفلسفه از آن استفاده فراوانی می کنند. در سال هایی که انبوهی کلاس فلسفه در ایران تشکیل می شود و رشته فلسفه در اغلب دانشگاه های ایران دایر است و مترجمان زیادی سعی می کنند متون فلسفی را به فارسی ترجمه کنند، نوشته محمدعلی فروغی در کتاب «سیر حکمت در اروپا» هم چنان زلال و روان است و مخاطب می تواند به راحتی با آن ارتباط برقرار کند و درکش کند.
 
چرا باید خاطرات فروغی را بخوانیم؟

بعد از حدود 96 سال از سالی که محمدعلی فروغی به عنوان عضوی از هیات نمایندگی ایران به کنفرانس صلح پاریس رفته، یادداشت هایی از او منتشر شده که درواقع جنبه تازه ای از زندگی این مرد ذوالفنون را برای ما روشن می کند. فروغی سال 1298 به عنوان عضوی از هیئت نمایندگی ایران به کنفرانس صلح پاریس رفت. این هیئت به پاریس رفته بود تا تلاش کند دعاوی مالی و سیاسی ایران را مطرح کند.

دعاوی ای که ناشی از ضررها و تبعاتی بود که ایران از جنگ جهانی اول متحمل شده بود. فروغی و دیگر همکارانش در آن کنفرانس نتایج مثبتی نگرفتند و خسارات سنگین ایران در جنگ جهانی اول پرداخت نشد. در آن زمان که ایران از داشتن شاه جوانبی تجربه ای رنج می کشید، فروغی دو سال در اروپا ماند و تلاش کرد به امور فرهنگی بپردازد که همیشه دغدغه آن را داشت.

فروغی آن سال ها در فرانسه و آلمان چندین سخنرانی درباره تاریخ و ادبیات ایران کرد و سعی کرد چهره ایران را برای مستشرقین روشن کند و توجه آن ها را به مطالعات ایران جلب کند. سال 1301 در کابینه حسن مستوفی الممالک به عنوان وزیر خارجه کابینه معرفی شد. در دوره ای نیز که رضاخان سر کار آمد، فروغی به عنوان وزیر خارجه منصوب شد و البته مسئول تشکیل مجلس موسسان و اصلاح متمم قانون اساسی نیز شد.

اگر از کارهای سیاسی فروغی که گسترده بسیاری داشتند و از مسئولیت امور خارجه گرفته تا امور مالیه و دربار و نخست وزیری کشیده می شدند، چشم پوشی کنیم، باید به خدمات ادبی و فرهنگی او اشاره کنیم که هنوز هم وجود دارند و انبوهی از استادان و دانشجویان از آن ها استفاده می کنند.

فروغی در دوران دوم نخست وزیری خود دست به یک سلسله فعالیت های فرهنگی زد. او درواقع موسس دانشگاه تهران یعنی شناخته شده ترین دانشگاه ایران به شمار می رود. فروغی فرهنگستان ایران را تاسیس کرد که هنوز هم دایر است. در دوره فروغی تعداد زیادی لغت در این فرهنگستان به پیشنهاد او یا با هم فکری او ساخته شد که امروزه جزو لغت های پرکاربرد هستند.

لغت هایی مثل دانشگاه یا دانشکده یا دادگستری. او جشن هزاره فردوسی را با شرکت ده ها تن از مستشرقان و ایران شناسان در مشهد برگزار کرد و مقبره توس را سر مزار فردوسی بنا نهاد. فروغی انجمن آثار ملی را برای احیای فرهنگ ملی ایران تشکیل داد. تجدید ساختمان آرامگاه حافظ و تعمیر بنای سعدی از دیگر اقدامات فرهنگی او بود.

فروغی در دوره رضاشاه از ریاست فرهنگستان کناره گیری کرد و همان زمان بود که احساس کرد فرهنگستان ممکن است به بی راهه کشیده شود. رساله را با نام «پیام من به فرهنگستان» نوشت که بعدها به عنوان یک سند مهم از آن یاد شد و چراغی شد برای دوره های بعدی فرهنگستان و ترجمه متون به فارسی.
 
چرا باید خاطرات فروغی را بخوانیم؟

او سال 1315 در رساله «پیام من به فرهنگستان» از احساس خود به زبان فارسی گفت و نوشت: «من به زبان فارسی دل بستگی تمام دارم، زیرا گذشته از آن که زبان خودم است و ادای مراد خویش را به این زبان می کنم، از لطایف آثار آن خوشی های فراوان دیده ام . نظر دارم به این که زبان آینه فرهنگ قوم است و فرهنگ مایه ارجمندی و یکی از عوامل نیرومندی ملیت است. هر قومی که فرهنگی شایسته اعتنا و توجه داشته باشد، زنده و جاویدان است و اگر نداشته باشد، نه سزاوار زندگانی و بقاست و نه می تواند باقی بماند... اما عشق به زبان فارسی تا آن حد حاد و بیمارگونه نباید باشد که موجبات مخدوش کردن زبان فارسی را فراهم آورد.»

روایتی از رعدی آذرخشی وجود دارد که سال 1314 در یکی از جلسات فرهنگستان یکی از حضار پافشاری کرد یک واژه نامانوس اوستایی به جای زبان عربی پذیرفته شود. در آن جلسه عبدالعظیم قریب نیز با حذف این واژه غربی مخالفت کرد. اما دو عضو دیگر فرهنگستان گفتند کسی حق ندارد به زبان اوستایی که زبان نیاکان ماست اهانت کند و آن را مرده بخواند.

فروغی آن جا در آن جلسه از حاضران پرسید آیا پدرم محمدحسین فروغی را می شناسید. همه جواب مثبت دادند. فروغی گفت: «آقایان به شهادت همه شما پدر من مردی دانشمند و ارجمند بود و من به فرزندی او مفتخرم. با این وصف اگر به من بگویید که پدرت مُرده است، من حق ندارم از شما رنجش حاصل کنم. زیرا مسلم است که پدرم مرده است. زبان اوستایی هم درست است که زبان نیاکان ما بوده است، ولی چه می توان کرد که آن هم مرده و متروک شده و انصاف نیست ما به کسی که این حقیقت واضح را اعلام می کند بتازیم و در وطن پرستی او تردید روا داریم.» با این حال او مخالف تغییر خط فارسی بود.

چرا خاطرات فروغی مهم است؟

از محمد افشین وفایی و پژمان فیروزبخشی که یادداشت های روزانه محمدعلی فروغی به کوشش آن ها منتشر شده، خواسته ایم که به این سوال پاسخ بدهند که چرا خاطرات و یادداشت های محمدعلی فروغی مهم است و آن را باید خواند؟ چواب آن ها این است:

«از یک چشم انداز کلی پاسخ من به سوال شما این است که به همان دلیل که تاریخ مهم است و باید آن را دانست، دیگر دانستن این که چرا تاریخ مهم است و چرا باید تاریخ را خواند، از حوصله این نوتشه و راستش حوصله من در این لحظه خارج است. اما اگر بخواهم جزئی تر به شما پاسخ دهم، باید بگویم که به گمان من، کتاب یادداشت های روزانه محمدعلی فروغی از سفر کنفرانس صلح پاریس، فارغ از این که با دیدگاه های او موافق یا مخالف باشیم، از جهان مختلف اهمیت دارد.
 
چرا باید خاطرات فروغی را بخوانیم؟

نخست این که چنان که می دانید، فروغی بی گمان یکی از بزرگ ترین رجال سیاسی اوایل قاجار و پهلوی اول و اوایل پهلوی دوم است. او هم معلم احمدشاه بود، هم در روزگار سلطنت احمدشاه به مناصب مهمی در کشور رسید. چند بار وزیر شد و ریاست دیوان تمیز را برعهده داشت. هم در به قدرت رسیدن رضاشاه نقش پررنگی داشت و هم در برکناری رضاشاه و جانشینی فرزندش نقش بسیار مهمی ایفا کرد.

 در دوره پهلوی چند دوره رئیس الوزرا بود. البته طبعا داشتن این همه مناصب عالی باعث شده عملکردهای مختلف او بارها و بارها مورد ارزیابی منتقدان و مورخان قرار گیرد. برخی او را نجات دهنده ایران دانسته اند، برخی او را  متمایل به انگلییس ها و خائن به مملکت قلمداد کرده اند. من در این لحظه قصد ندارم جانب هیچ کدام را بگیرم. اما منظورم این است که طبعا یادداشت های روزانه و خاطرات کسی که در تاریخ معاصر ما صاحب چنین مناصبی بوده، امروز برای ما اهمیت بسیار دارد.

در خاطرات نویسی شخص هرقدر هم قصد پنهان کاری داشته باشد، خود را از لا به لای نوشته هایش تا حد زیادی نشان می دهد. البته به نظر من فروغی این یادداشت ها را در کمال صداقت نوشته و تا جایی که برای یک انسان مقدور است ،مسئله شخصی را در آن ها دخالت نداده. این مطلب را اسناد دیگر هم کاملا تایید می کنند. با انتشار این کتاب، هم برخی اطلاعات که پیش تر داشتیم تکمیل می شود و ما با جزئیات وقایع که امروز برایمان در کمال اهمیت است آشنا می شویم، هم مطالب تازه و ناگفته قابل توجهی در اختیار ما قرار می گیرد.

 ایران در آن موقع یکی از بحرانی ترین شرایط خود را پشت سر می گذاشت. واقعا جنگ جهانی اول برای مردم گرفتار ایران، بالاهای جانی و مالی بسیاری ایجاد کرد. با این که ایران در جنگ اعلام بی طرفی کرده بود، دولت های درگیر جنگ به بی طرفی اش احترام نگذاشتند و ایالت های مهم کشور را اشغال کردند. هیئتی که بعد از جنگ از ایران به سرپرستی وزیر خارجه یعنی مشاورالممالک انصاری به کنفرانس صلح پاریس رفت تا آمال ایرانیان را به گوش دنیا برساند و فروغی هم یکی از اعضای اصلی آن بود، به کنفرانس راه نیافت یا بهتر بگوییم انگلیس ها اجازه ندادند به کنفرانس راه پیدا کند. اما این هیئت در آن جا فعالیت های بسیاری کرد که بعدها نتایج خوبی برای ایران داشت.

فروغی جزئیات این سفر و حوداث مربوط به آن و خیانت کاری یا سستی و بی کفایتی برخی رجال را در این یادداشت ها باز نموده است. روش ریاکارانه غرب در برخورد با ایران را در این موقع به خوبی نشان داده. نظرات خودش را بیان کرده که چطور می توانستند تا حدی در برابر ایشان مقاومت کنند. او بی شک سیاستمدار برجسته ای بود.

این که امروز برخی از سر ناآگاهی فروغی را متمایل به انگلیس ها می دانند، از این روست که فروغی مرد سیاست بوده و وطن پرستی را برخلاف بعضی از همراهانش در این سفر مانند حسین علاء در این نمی دیده که با آن شدت قدرتی که انگلیس در ایران داشته، رسما با آن ها دشمنی کند. او معتقد بوده مصلحت کشور در این است که کار را بدون هیاهو و از راه دیپلماسی باید پیش برد. و اتفاقا هرگاه قدرت دست فروغی بوده، از این راه ها نتیجه هم گرفته است.
 
چرا باید خاطرات فروغی را بخوانیم؟
محمدعلی فروغی و میرزا حسین علاء از رجال دوره پهلوی

این مطلب می تواند درسی باشد برای برخی رجال سیاسی هم روزگار ما (مخصوصا در دوره ریاست جمهوری قبلی) که گمان می کنند با هیاهو و فحاشی به دولت های قدرتمند و  جلب عوام می توانند به موفقیت های سیاسی بزرگ دست پیدا کنند. اتفاقا در این یادداشت ها فروغی نوشته راه مقابله با انگلیسی ها را در چه می دیده. با خواندن این کتاب معلوم می شود که فروغی دشمن انگلیس ها بوده و جز به مصلحت ایران فکر نمی کرده.

اهمیت دیگر این کتاب در این است که ما با این یادداشت ها مقدار بیشتری از نثر فروغی را در اختیار خواهیم داشت. فروغی یکی از بزرگ ترین دانشمندان روزگار خود بوده که برخی آثارش تا امروز مرجع درجه اول فلسفه و ادبیات باقی مانده اند. مخالفان فروغی هم در این مورد با موافقانش هم داستانند. او صاحب نثر درخشانی هم بوده. می دانیم که نثر فارسی مراحل مختلفی را پشت سر گذارده تا به این شیوه ساده امروز رسیده است. این را مدیون کسانی مانند فروغی هستیم که نثرشان الگوی نثرنویسان بعدی قرار گرفته است. در این یادداشت ها اشارات ظریفی هم به برخی مسائل ادبی وجود دارد که جالب است.

اهمیت دیگر کتاب در این است که با اوضاع فرهنگی و اجتماعی پاریس و لندن در آن روزگار آشنا می شویم. از تئاترهای پاریس، هنرپیشگان و نویسندگان آن  جا هم مطالب خوبی نوشته است. از سارا برنار تا ژان کوکتو همه را دیده و قضاوت های جالبی درباره شان کرده است. از شیوه زندگی فرانسویان و ایرانیان درپاریس هم اطلاعات جالب توجهی می دهد. از طرفی در بخش هایی از این سفر با علامه محمد قزوینی دوست دیرینش و ادوارد براون همراه بوده و مطالعه گفت و گوهایشان امروز برای ما مغتنم است.

باری، این کتاب گزارش و تحلیل سیاستمداری برجسته و دانشمند است از اخبار و وقایع دوره مهمی از تاریخ معاصر ایران و مطالعه آن ذهن خواننده را در باب برخی مسائل سیاسی دوران مهمی از تاریخ باز می کند.»

منبع: هفته نامه چلچراغ