بسیاری از زوجهای جوان در ابتدای زندگی مشترک خود به دلیل عدم آشنایی و نداشتن آگاهی های لازم درباره نحوه برخورد با روابط زناشویی و عاطفی با همسران خود همواره با مشکلاتی روبرو هستند، که متاسفانه برخی از این مشکلات تبدیل به بحران های خانوادگی می گردد که آثار آن با افزایش آمار طلاق در جامعه ، تنوع طلبی جنسی و.... قابل مشاهده می باشد.
پس از گذشت مدت زمانی از زندگی مشترک روابط زناشویی زوج ها رو به سردی می رود و به گرمی ابتدای زندگی نیست، اگر از کسانی که سال ها با هم زندگی کرده اند پیرامون روابط زناشویی آنان سوال شود احتمالا با این پاسخ رو به رو می شوید:" به گرمی روزهای نخست زندگی نیست، اما هنوز هم چیز بسیار خوبی است." بله، فروکش کردن شدت اشتیاق جنسی طی زمان برای هر زوجی پیش می آید و این حالت طبیعی است. به طور معمول، حدود ۱۸ ماه پس از زندگی مشترک، یعنی پس از پشت سر گذاشتن مرحله شیدایی، اختلاف در میل جنسی به تدریج خودش را نشان می دهد.
اختلاف در میل جنسی و روابط زناشویی به وضعیتی گفته می شود که شدت کاهش اشتیاق جنسی در یکی از زوج ها نسبت به دیگری بیشتر احساس می شود که اگر به این اختلاف توجه کافی نشود، کم کم به حالت غیر عادی تبدیل می شود و سرد شدن روابط زناشویی زوج ها را به دنبال خواهد داشت. به همین دلیل است که گفته می شود زوج ها باید درباره روابط و مسائل زناشویی بیش از پیش اطلاعات به دست آورند.
بیشتر زوج ها تصور می کنند ارتباط زناشویی یک عمل خود جوش و عاشقانه است که به هیچ نوع آموزش یا برنامه ریزی نیاز ندارد. اما زوج ها باید این نکته را در نظر داشته باشند که رابطه زناشویی بخش مهمی از زندگی انسان را تشکیل می دهد و حتی در تعیین میزان احساس رضایت از زندگی مشترک نقش کلیدی و اساسی را بازی می کند، همانند بسیاری از رفتارهای دیگر که با آموزش دیدن و یادگیریجهت دهی مناسب پیدا می کنند.
زوج ها باید مطلع باشند که درباره مهارت های بهبود روابط زناشویی بین دو جنس اطلاعات کافی و لازم را بدست آورند، زیرا که تقویت احساس مسؤولیت در برابر زندگی جنسی و زندگی مشترک و آگاهی داشتن درباره روابط جنسی سالم به آنها کمک خواهد کرد تا به ارتباط زناشویی خود انرژی ببخشید و از سرد شدن روابط زناشویی جلوگیری کنند.
مسئله پیچیده و چند بعدی روابط زناشویی، بررسی جنبه های روانی و اجتماعی سلامت جنسی، مسئله خیانت و موضوع ناتوانی جنسی، به خطر افتادن سلامت جنسی خانواده و جامعه، بررسی تاثیر تحولات اجتماعی و اقتصادی بر رفتار جنسی از جمله موضوعاتی است نیاز به بررسی و تحلیل زیادی دارد. به همین دلیل ما مطالبی را که دکتر سید علی آذین، متخصص پزشکی اجتماعی و رییس کلینیک سلامت جنسی، به آن پرداخته است را در اختیار شما عزیزان قرار می دهیم.
در بررسی عوامل مختلف بروز خیانت، یکی از دلایل ذکر شده، ناتوانی جنسی یکی از همسران است که در پاره ای موارد منجر به خیانت می شود. آیا ناتوانی جنسی یک یاز همسران می تواند عامل مهم و قابل توجهی برای خیانت یا حتی طلاق باشد و فراوانی این مسئله تا چه اندازه است؟
حداقل در حوزه سلامت و علوم رفتاری ترجیح داده می شود از واژه هایی استفاده نشود که تفسیرپذیر بوده و بیشتر از آن که مفهومی عینی داشته باشند، بتوان از آنها به عنوان برچسب استفاده کرد. غرض آن نیست که بخواهیم بار منفی رفتاری را تعدیل کنیم ولی باید توجه داشته باشیم که به ویژه در کار بالینی اصولا نمی توان بر کاربرد چنین تعابیری اصرار داشت. به عنوان مثال در کلینیک مشاوره شما نمی توانید از مرد یا زنی که روابط فرازناشویی را تجربه کرده است بخواهید که در مورد خیانت هایش بیشتر توضیح دهد! حتی در فرآیند مشاوره و درمان نیز تاکید بر مفهوم خیانت، یعنی تثبیت احساسات منفی که عملا مانع حل مشکلات زوجین و نجات احتمالی یک زندگی مشترک می شود.
به کار بردن عبارت «ناتوانی جنسی» یا «Impotence» که از اساس نامناسب است. این عبارت که عمدتا برای اختلال نعوظ به کار می رفت دربردارنده مفهوم غلطی از توانمندی جنسی است که متاسفانه امروزه بسیاری از رسانه ها و سودجویان اقتصادی نیز آن را تبلیغ می کنند.
ترجیح می دهم از عباراتی مثل «روابط فرازناشویی» به معنی روابط جنسی – عاطفی خارج ازت چارچوب زندگی زناشویی (Extramarital) و «دشکاری های جنسی» به معنی اختلالات عملکرد جنسی (Sexual Dysfunctions) استفاده کنیم. «دشکاری جنسی» واژه مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی است که شامل اختلالات متعددی در حوزه های مختلف کارکرد جنسی می شود اما موضوع روابط فرازناشویی مسئله ای پیچیده و چند بعدی است. اصولا در حوزه سلامت جنسی ما نمی توانیم به هیچ تحلیل مناسبی دست یابیم مگر آن که به طور همزمان به ابعاد «زیستی»، «روانی»، «اجتماعی» و «ارتباطی» موضوع توجه داشته باشیم و این موضوع چه در سطح فرد و چه در سطح اجتماع غیرقابل اغماض است.
نگاهی جامع 8به موضوع روابط فرازناشویی نیز از این قاعده8 مستثنی نیست. شکی نیست که نه تنها دشکاری های جنسی، بلکه حتی سایر عواملی که بتوانند موجب نارضایتی جنسی زوجین شوند (اگرچه از جنس اختلال یا بیماری هم نباشند) احتمال چنین رفتاری را افزایش می دهند. شیوع دشکاری های جنسی تقریبا با شیوع اغلب بیماری های دیگر اصلا قابل مقایسه نیست. شیوع نارضایتی جنسی هم از اختلالات به مراتب بیشتر است.
به عنوان مثال وقتی شما یک بیماری مثل دیابت را در نظر بگیرید حداکثر با شیوعی 7 تا 9 درصدی مواجه خواهید بود در حالی که در اغلب دشکاری ها حتی در کشورهای پیشرفته نیز اعداد شیوع در طول زندگی افراد بالای 20 درصد است. این در حالی است که ما در کشور برای دیابت در وزارت بهداشت یک دفتر و برنامه کشوری داریم ولی در مورد سلامت جنسی از سطح آموزش نیروی تخصصی تا ارائه خدمت به مردم هیچ برنامه ای نداشته ایم. به لحاظ تاثیر مشکلات جنسی بر فراوانی طلاق یا روابط زناشویی، مطالعات انجام شده در ایران، آمارهای متفاوتی را ارائه کرده اند که محدودیت های روش شناختی کار در این حوزه، برخی از این تفاوت ها را توجیه می کند اما تقریبا همه این پژوهش ها به ارتباط قوی شیوع طلاق و روابط فرازناشویی با نارضایتی و مشکلات جنسی صحه گذاشته اند. البته همانگونه که عرض شد نباید موضوع را به اشکال ساده تحلیل کرد.
این دسته از مشکلات تازه به وجود آمده اند؟
- البته این مشکلات و نارضایتی ها قبلا نیز حتی با شیوع بیشتر در نسل های گذشته خانواده ایرانی وجود داشته اند ولی به تنهایی نمی توانسته عامل این سطح از فراوانی طلاق یا روابط فرازناشویی باشد. باید بپذیریم که خیلی چیزها تغییر کرده است و متاسفانه اغلب مسئولین ما در حوزه های سلامت، فرهنگ، مسائل اجتماعی، انتظامی و قضایی بدون توجه به این تغییرات و با ساده کردن صورت مسئله و حتی تلاش برای پاک کردن آن، وضعیت پیش آمده را به مراتب بغرنج تر کرده اند.
مداخلات نیز اغلب ثانویه و باعث بروز مشکلات بیشتر و بدون پشتوانه علمی کافی بوده است و طبیعی است که نمی توان انتظار ایجاد تغییر مثبتی از آنها داشت. رفتار جنسی افراد را نمی توان از سایر ملاحظات رفتاری آنها جدا کرد.
دروغ گفتن به همسر همانقدر بد است که دروغ گفتن به سایر افراد جامعه. بی توجهی 9به تعهدات و بی مسئولیتی در رفتارها تنها در روابط زناشویی زشت و قبیح نیست بلکه در زندگی اجتماعی و اقتصادی افراد هم غیرقابل قبول است. ساده اندیشی است اگر بر این تصور باشیم که قبح خیلی از این رفتارهای مغایر با اخلاق و تعهدات می تواند در جامعه شکسته شود ولی در روابط بین زوجین اثرگذار نباشد.
تاکید می کنم که نارضایتی های جنسی صرفا یکی از عوامل افزایش بروز طلاق و روابط فرازناشویی است و البته تایید می کنم که نقش پررنگی در مجموعه عوامل تسهیل کننده این پدیده ها را دارد.
روابط فرازناشویی تا چه اندازه سلامت جنسی جامعه و حتی سلامت جنسی خانواده را تحت الشعاع قرار می دهد؟
- خانواده مهمترین سنگ بنای یک جامعه است؛ بنابراین علاوه بر آن که از تغییرات اجتماعی تاثیر می پذیرد، بر روابط و مناسبات اجتماعی نیز اثرگذار است اما در این خصوص نباید تنها بر اساس ایده آل های ذهنی خودمان فکر کنیم و توقع داشته باشیم رفتار جنسی در جامعه الزاما از سیاست ها و نظام ارزشی مسئولین یا کارشناسان تبعیت کند.
طبیعی است که اگر کسی تشکیل خانواده را برای پاسخ به نیازهای جنسی و عاطفی خود برگزید باید به تعهدات و مسئولیت های خود پایبند باشد؛ اما روابط جنسی خارج از این چارچوب در همه جوامع کمابیش وجود دارد و نمی توان آن را نادیده گرفت یا اصولا تصور امکان حذف آن را داشت. مهم اینجا است که افراد این مسئولیت و تعهد را بپذیرند که اگر روابط آنها در چارچوب خانواده است، نباید در حوزه روابط جنسی و عاطفی پای خود را خارج از حریم خانواده بگذارند و برعکس اگر روابط جنسی و عاطفی آنها هنوز مقید به چارچوب زناشویی نیست حق ندارند به حریم خانواده ها نزدیک شوند.
ملاک در این خصوص باید کدهای اخلاقی باشد و نمی توان به ملاحظات مذهبی یا عرفی و موارد دیگر بسنده نمود چرا که در این صورت امکان بسیاری از توجیهات برای رفتارهای غیرمتعهدانه وجود دارد. به علاوه اگر صرفا با توصیه به خویشتنداری یا تقیدات و ارزش های عقیدتی و اخلاقی، کنترل رفتارهای جنسی ممکن بود نباید بعد از چند دهه تلاش، امروز تا این حد در برابر تغییرات اجتماعی و رفتاری احساس استیصال می کردیم.
متاسفانه ترجیح داده ایم امور مختلف را بر اساس آرمان ها و فرضیات و اعتقادات شخصی اداره کنیم تا واقعیات و شواهد علمی. نکته دیگر این که روابط فرازناشویی، جنبه های روانی و اجتماع سلامت جنسی افراد را تهدید می کند و در شرایط فعلی که درک افراد از اینگونه روابط و همچنین اطلاعات در مورد به خطر افتادن سلامت جسمی در این موارد بسیار محدود است، متاسفانه امروز به وفور شاهد مواردی از عفونت های منتقل شونده از راه تماس جنسی هستیم که در آنها یکی از زوجین عملا قربانی رفتار غیرمتعهدانه طرف مقابل شده است. برخی از این بیماری ها مثل تبخال ها و زگیل های تناسلی با دانش فعلی قابل ریشه کنی نیستند و برخی نیز مثل بیماری ایدز اصولا تهدید کننده حیات محسوب می شوند.
هر فرد باید به این باور برسد که وقتی با فرد دیگری وارد رابطه جنسی می شود با تمام گذشته جنسی او وارد رابطه شده است، حتی اگر این روابط مربوط به سال ها قبل بوده باشد.
یکی از موضوعات مهم تاثیرپذیری برخی از خانواده های ایرانی از شبکه های ماهواره ای است؛ نظر شما در این مورد چیست؟
- نباید فراموش کنیم که کشور ما نیز مثل سایر کشورها با موضوع فرآیند جهانی شدن مواجه است. در این میان، فناوری همواره با خود در کنار محاسن و دستاوردهایش، آسیب شناسی خاص خود را نیز به همراه داشته است. متاسفانه ما چه در بعد فردی و چه اجتماعی و بعضا حتی در میان مسئولین امور مختلف، تمایلی وصف ناشدنی برای فرافکنی داریم! شاید هم این مسئله به نوعی ریشه درهمان روحیه مسئولیت ناپذیری ما دارد.
طبیعی است که تحولات اجتماعی و اقتصادی بر جنسینگی (Sexuality) و رفتار جنسی جوامع تاثیرات عمیق خواهد داشت. این موضوع طی همین چند قرن اخیر با پدیده انقلاب صنعتی و اثرات آن کاملا مستند شده است اما این که ما بخواهیم دست روی دست بگذاریم و همیشه بخواهیم تغییراتی را که شاید چندان کنترلی هم بر آنها نداشته باشیم مسئول رفتارهای نامتعارف در جامعه بدانیم یک بی مسئولیتی آشکار است.
همانطور که عرض شد تحولات سریع قرون و به ویژه دهه های اخیر همه کشورهای دنیا را کمابیش متاثر ساخته است. برخی از این کشورها به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نسبتا به ما نزدیکتر بوده اند و متولیان آنها نیز دغدغه ارزش های اخلاقی و حتی دینی را داشته اند اما به واقع کمتر کشوری را می توانید پیدا کنید که با پافشاری بر اشتباهات گذشته و مداخلات نسنجیده و ناکارآمد خواسته باشد با اثرات نامطلوب این تحولات مقابله کرده باشد. چنین فرافکنی هایی به همان اندازه غیرمنطقی است که بخواهیم مسئولیت همه تلفات ناشی از بیماری ایدز یا مالاریا را متوجه ویروس HIV یا انگل پلاسمودیوم و پشه ها بدانیم!
در حالی که می دانیم همه جوامع به یک نسبت با این بیماری ها و عوارض آنها مواجه نیستند؛ چرا؟ چون کشورهای پیشرفته موفق شدند به جای تنها دارو و استفاده از سم، مالاریایی زندگی کردن مردم خود را تحت کنترل درآورند! و این کاری است که ما هنوز به آن اعتقاد پیدا نکرده ایم و آن دسته از مسئولینی که به این توانمندسازی در جامعه اعتقاد دارند اغلب در اتخاذ سیاست های خود راه آزمون و خطا را می پیمایند.
به این ترتیب اگر ما از دوران کودکی و نوجوانی، افراد را برای تصمیم گیری مسئولانه، حل مسئله، ابراز وجود و در مواقعی «نه» گفتن، ارتباط موثر و غیره آماده و مهیا نکرده باشیم، چگونه توقع داریم آنها در دنیای پرتلاطم امروز همچون پر کاهی به این سو و آن سو کشیده نشوند و عاقلانه و متعهدانه زندگی کنند؟! درصد قابل توجهی از مردم ما امروزه از سطح مطلوبی از این مهارت های پایه برخوردار نیستند و تعصب ورزی و عدم پذیرش این موضوع جز آسیب پذیری هر چه بیشتر جامعه هیچ دردی را دوا نمی کند.
حال چنین جامعه آسیب پذیری را در مقابل واقعیات زندگی امروز قرار دهید تا ببینید تا چه اندازه می تواند شکننده باشد. در حالی که نظام آموزش و پرورش ما که به اعتقاد من درهای خود را به روی اغلب صاحبنظران در کشور بسته است و با وجود تغییر دولت ها و بسیاری از تجدیدنظرهای صورت پذیرفته در برخی جهت گیری ها کماکان اصرار ادارد که مرغ ها اصولا یک پا دارند و همچنین در شرایطی که بسیاری از خانواده های ما تصور می کنند هر چه کودکان و نوجوانان شان چشم و گوش بسته تر بار بیایند سالم تر باقی خواهند ماند، نسل های جدید ما وارد دنیای سرگیجه آور قرن بیست و یک می شوند.
نسلی که حتی در مهارت های پایه مشکل دارد، حال با عدم آموزش و تعلیم و تربیت جنسی هم مواجه است و اصرار داریم که زودتر هم ازدواج کند. حال زندگی مشترک شروع شده و زن و مرد در حل تعارضات با مشکلات جدی مواجه هستند. مداخلات نسنجیده و غیرکارشناسی والدین و دوست و همکار و آشنا نیز اغلب تعارضات را پیچیده تر کرده است. دسترسی به خدمات مشاوره نیز محدود است و هزینه بر و جالب آن که معلوم نیست خود ما مشاورین تا چه حد درست آموزش دیده ایم و توانمند هستیم؛ به ویژه وقتی بحث مشکلات جنسی زوجین مطرح است!
فضای بسته و محدود کودکی و نوجوانی ناگهان باز و بدون مرز شده است. افراد به هزاران پایگاه اینترنتی و صدها شبکه ماهواره ای دسترسی دارند. از آن طرف در حالی که فرد در حوزه هایی مثل محصولات سینمایی در ژانرهای مختلف حداقل تا حدی مرزهای بین دنیای خیالی و فیلم را با دنیای واقعی تشخیص می دهد، در مواردی مثل مواجهه با پورنوگرافی نمی تواند این مرزها را تفکیک کند و همین موضوع او را در زندگی جنسی و زناشویی خود نیز دچار مشکل می کند.
همانطور که پیش تر اشاره شد، مرزهای اخلاقی و مفاهیمی مثل راستی، تعهد و مسئولیت پذیری نیز آسیب دیده است. نسل من به یاد دارد در ابتدای انقلاب قلک هایی را که در کنار تلفن ها در ادارات قرار داشت و افراد اگر با منزل خود تماس می گرفتند، به اندازه هزینه ناچیز آن موقع، خود را موظف می کردند که آن را جبران کنند. صرفنظر از آن که همان موقع نیز افراد نیت های متفاوتی داشتند ولی آیا فضای سال های اخیر با چنین روحیه ای اصولا قابل مقایسه است؟ در چنین صحنه ای چگونه انتظار داریم عمده مردم رفتاری قابل دفاع داشته باشند؟!
آیا درست است که همه مسئله را متوجه شبکه های ماهواره ای یا پورنوگرافی بدانیم؟ آیا سایر جوامع از جمله جوامع اسلامی با همین پیامدهای گسترش دنیای ارتباطات مواجه نبوده و نیستند؟ آیا راه حل را نباید در اصلاح شیوه زندگی و تفکر پیدا کرد؟ همانگونه که عرض کردم کشورهای دیگری هستند که پیش از ما متوجه شدند که برای کنترل مالاریا باید شرایط زندگی مالاریایی را تغییر داد. آن وقت لازم نیست تا این حد نگران پشه ها باشید! اما در شرایط فعلی می پذیرم که پشه های فرهنگی یک جوان ایرانی را به مراتب بیش از یک جوان مالزیایی تهدید می کنند و این ماحصل عملکرد نامناسب ما است.
آقای دکتر به نظر شما چگونه می توان با رعایت سلامت جنسی در جامعه از رشد روابط فرازناشویی جلوگیری کرد و اصولا خانواده های ایرانی تا چه اندازه از مفهوم و کارکرد سلامت جنسی آگاهی دارند؟
- همانگونه که اشاره شد به رغم پیچیدگی موضوع به هر حال برخورداری از سلامت و رضایت جنسی در کاهش خطر رفتارهای جنسی فرازناشویی بسیار تعیین کننده است اما تامین سلامت جنسی نیازمند داشتن درک درستی از جنسینگی در انسان و احترام قائل بودن برای حقوق جنسی و باروری مردم است. بنابراین وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی حتی اگر بخواهد نمی تواند به تنهایی این مسئولیت را به عهده بگیرد.
چگونه توقع داریم انسانی که از خردسالی با پیام های نامناسبی در خصوص جنسینگی (Sexuality) خود مواجه بوده و آموزش های مناسب را نیز در وقت مقتضی از خانواده و نظام آموزشی نگرفته و ازدواجی توأم با شناخت و توجه به تناسب دو طرف با یکدیگر نداشته است و در حال حاضر نیز از طرف رسانه های مختلف تحت تاثیر آماج استانداردسازی های دنیای تجاری و فشار جامعه و اطرافیان قرار دارد، بتواند از سطح قابل قبولی از سلامت جنسی برخوردار باشد؟!
طبیعی است که چنین انسانی مثل موجودی سردرگم برای رسیدن به رضایت جنسی به هر راهکاری متوسل می شود. آیا واقعا برگزاری یک یا دو ساعت کلاس در موقعیت زمانی پیش از عقد که فکر و تمرکز پسر و دختر بر گرفتاری های دیگری همچون خرید و تهیه مقدمات جشن و ... است، برای چیره شدن بر این احساس استیصال کفایت می کند؟ (اگرچه مداخله در همین سطح نیز از بی عملی و غفلت کامل قابل دفاع تر است.)
آیا ما برای این بخش از حقوق جنسی و باروری افراد که عبارت است از جستجو، دریافت و بهره مند شدن از اطلاعات مرتبط با مسائل جنسی فکری کرده ایم؟ از آن مهمتر آیا به شکلی فعال خود برای آموزش و تربیت جنسی مردم هیچ مداخله قابل قبولی داشته ایم؟ و بالاخره آیا نیروی تخصصی توانمندی برای ارائه خدمات در این حوزه و راهنمایی مردم در مواجهه با مشکلات شان پرورش داده ایم؟
از آنجایی که به تصور من پاسخ همه سوالات بالا منفی است، چگونه می توان توقع داشت یک ایرانی صرف نظر از آن که تشکیل خانواده داده است یا خیر، با ملاحظات سلامت جنسی و آنچه باید در خصوص جنسینگی خود بداند آشنا باشد؟ همه این کم کاری ها در شرایطی اتفاق افتاده است که ما به لحاظ اصول اعتقادی و مذهبی نیز کمترین محدودیت را در این حوزه داریم و اصولا بسیاری از مردم با برخی از جنبه های مرتبط با جنسینگی خود در گذشته از طریق علمای دینی و در جریان شرح احکام مربوطه آشنا می شدند.
به عبارتی بنده معتقد هستم که اصول و آموزه های دینی در این خصوص ما را محدود نکرده است؛ بلکه اغلب این فهم شخصی ما از دین و مفاهیم ارزشی است که با مستندات علمی و توصیه های خبرگان موضوع در تناقض است.
یکی از موضوعات مهم ابتلای جامعه ایران به ناهنجاری جنسی است، این موضوع تا چه اندازه کانون خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد؟
- در مورد این که آیا در جامعه با بحران جنسی مواجه شده ایم یا در شرایط آنومیک قرار داریم، اختلاف نظرهای جدی در بینه کارشناسان وجود دارد. آنچه از نظر من محرز است وقوع یک تحول وسیع و سریع در رفتار جنسی جامعه است. تغییر رفتار جنسی بشر نیز مثل سایر پستانداران پیشینه ای طولانی دارد.
در طول تاریخ مستند انسانی، تحولات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی روند تغییرات را بسیار سریع تر کرده است اما انقلاب صنعتی و در نهایت طی چند دهه اخیر موضوع جهانی شدن شتاب و گستره جغرافیایی این تغییرات را به شکلی باورنکردنی افزایش داد.
متولیان امور مختلف در کشورهای پیشرفته به سرعت متوجه شدند که نمی تواننداین موج را متوقف کنند چرا که عوامل و انگیزه های قوی اقتصادی و فرهنگی به تقویت این امواج می پردازند اما به زودی برای کاهش آسیب های ناشی از این تحولات سریع به اتخاذ سیاست ها و مداخلات مختلفی روی آوردند.
ظهور اپیدمی جهانی ایدز نیز بر انگیزه آنها افزود چرا که رفتار جنسی افراد در گسترش یا کنترل بیماری نقش اساسی دارد. آنچه باید ما را امروز نگران کند، بی تفاوتی، بی عملی و از همه بدتر گاه حتی انکار این تغییرات سریع توسط برخی از مسئولین است.
باید بپذیریم ما نیز همچون سایر جوامع از این تحولات فزاینده مصون نبوده ایم و در آینده هم نخواهیم بود. نه تنها زندگی جنسی نسل امروز، بلکه زندگی جنسی نسل های آینده ما نیز با پدران و مادران مان تفاوت اساسی خواهد داشت؛ بی برنامگی یا مداخلات غیرکارشناسی ما هر دو، حرکت جامعه به سمت یک جامعه به لحاظ جنسی ناهنجار را تسریع خواهد کرد. چنین هشدارهایی سال ها قبل توسط کارشناسان در خصوص موضوعاتی مثل اعتیاد، گسترش جنسی ایدز و خشونت در جامعه داده شد ولی اغلب مورد کم لطفی قرار گرفت و امروز نتایج آن را به عیان می توان دید.
سلامت جنسی چه جایگاهی در نظام سلامت کشور دارد و آیا بودجه ای به منظور تحقق آن در نظر گرفته شده است؟
- متاسفانه، نه در سطح آموزش نیروهای تخصصی، نه در سطح ارائه خدمت و نه حتی در کارهای پزوهشی عنایت کافی به این موضوع نشده است. شاید این مسئله تا چند دهه پیش با پیش کشیدن اولویت های بهداشت باروری مثل مرگ و میر کودکان یا مادران قابل توجیه بود، لیکن امروز تعلل در پرداختن به موضوع سلامت جنسی نابخشودنی محسوب می شود.
خوشبختانه هشدارهای کارشناسان در حوزه های مختلف، برخی اقدامات فرهنگی و بالاخره ایجاد تعدادی کلینیک تخصصی در این حوزه زمینه را برای پرداخت صریح تر به موضوع آماده کرد. نهایتا با ابلاغ سیاست های جمعیتی و تمرکز بیشتر مسئولین نظام سلامت بر تعیین کننده های رفتار در مسئله ازدواج، طلاق و باروری اولویت داشتن وضعیت سلامت و رضایت جنسی زوجین مورد توجه متولیان قرار گرفته است و انشاءالله به زودی حداقل در بخش ارائه خدمات سلامت جنسی با خیرهای دلگرم کننده ای روبرو خواهیم بود.