اگر در پایان سال 94 «تلگرام» به مهمترین ابزار در خدمت انتخابات تبدیل شد، در آغاز سال جدید با یک غافلگیرسازی بزرگ روبرو شده ایم و آن «کانال خواستاگرام بانوان» است. خانم هایی که با انتشار تصاویر رسمی و معمول و اطلاعات لازمه آمادگی خود را برای ازدواج با همسری که شرایط آنان را داشته باشد اعلام می کنند.
این اتفاق به دو دلیل بی سابقه است؛ نخست به این خاطر که زنان معمولا در موضع خواستگار نبودند. مردان می خواستند و خواستگاری می کردند و خانم ها پاسخ مثبت یا منفی می دادند و دوم به این سبب که پیش از این دختر خانم ها و خانم هایی که امکان ارتباط اجتماعی و خانوادگی در سطوح دیگر را نداشتند به مراکز همسریابی مراجعه می کردند اما اینک یک کانال تلگرامی که توسط موسسه و فردی با سابقه در امر ازدواج اداره می شود، این امکان را به دوشیزگان جوان و خانم ها داده که از این فناوری استفاده کنند و سن و تحصیلات و شغل خود و پدر و مادر بگویند و این که سابقه ازدواج دارند دارند یا نه و چگونه همسری را می پسندند. در عین حال تصویر متعارفی از خود را نیز منتشر می کنند که قاعدتا حساسیت خاصی را نیز ایجاد نمی کند و چهره امروزی بانوان ایرانی است که در کوی و خیابان و اداره و دانشگاه می بینیم اما از کنار آنها می گذریم و نمی شناسیم.
درباره «خواستاگرام بانوان» یا خواستگاری زنانه می توان گفت اتفاقی است که از پوست اندازی جامعه ایران و استفاده متنوع از فناوری های ارتباطی و نرم افزارهای پیام رسان و افزایش اعتماد به نفس در دختران و دوشیزگان و خانم ها حکایت می کند و هیچ خلاف شرع و نقض قانونی هم در آن اتفاق نیفتاده است.
با این حال درباره این نوع خواستگاری یا اعلام آمادگی خانم ها برای ازدواج یا همسریابی تلگرامی، این نکته ها را می توان یادآور شد:
انتشار تصویر
نخستین موضوع تازه این است که تصویر و عکس خانم متقاضی البته در وضعیت مناسب در فضای مجازی انتشار می یابد. این در حالی است که اگر همین خانم به یک موسسه همسریابی مراجعه می کرد هیچ گاه تصویر او را منتشر نمی کردند و تنها اجازه می دادند آقای متقاضی ببیند اما این نیز جای شگفتی ندارد زیرا عکس ها در وضعیت کاملا متعارف و همانگونه که در خیابان و دانشگاه و محل کار و مترو ظاهر می شوند انتشار یافته و طبعا خود رضایت دارند و اعلام آمادگی برای ازدواج نه جرم است و نه گناه و تازه ازدواج در زمره تبلیغات مستمر رسانه های رسمی است و همسر را از غیب نمی توان یافت.
منتها باید تدبیری اندیشید که این اعلام آمادگی به منزله آن تلقی نشود که خانم از سر بی خواستگاری به کانال تلگرامی روی آورده و خدای ناخواسته در محل کار یا تحصیل اسباب پچ و پچ شود. هر چند که وقتی عام شود دیگر جای طعنه زنی باقی نمی ماند و جایی هم برای طعنه ندارد. وقتی در جامعه امکان ارتباط دو جنس برای آشنایی فراهم نیست و موجب سوءتفاهم می شود چرا از این روش استفاده نکنند؟
تصویر عادی
هر عکسی در این کانال منتشر نمی شود چون قبلا دیده و انتخاب شده است. از این نظر در قیاس با اینستاگرام کنترل شده تر است و دلیلی برای دخالت و اعمال مدیریت از طرف حکومت وجود ندارد. بدیهی است که خانم هایی که خواستار ازدواج هستند بی هیچ توصیه و تصویری در انتخاب عکس دقت می کنند و از این نظر جای نگرانی برای خانواده ها نیست. هر چند روشن نیست اگر کسانی عکس ها را با اطلاعات تغییر یافته بازنشر کنند و اسباب رنجش صاحب عکس را فراهم کنند، خسارت وارده را چگونه می توان جبران کرد؟
توجه به ظاهر
از نشانه های مدرن شدن جامعه ایران یکی توجه به ظاهر است. در بیشتر مشخصات مورد نظر برای مردان، ظاهر خوب و اندام متناسب هم آمده است. با این که تصور می شود دخترها تنها در پی مرد پولدار هستند تا خواسته های مادی آنان را تامین کند، اتفاقا می بینیم که اولویت های دیگری دارند هر چند که معلوم نیست اثبات چگونه ممکن است؟ در یک مورد خانم 36 ساله ای که تحصیلات خود را کارشناسی ارشد هنر معرفی کرده و در بخش آموزش و سفارش آثار هنری مشغول است، این مشخصات را برای همسر خود می پسندد: «30 تا 40 ساله.»
یعنی ضرورتی نمی بیند که همسر آینده او سنی بیش از وی داشته باشد و حاضر است با مردی که 6 سال از او جوان تر است نیز ازدواج کند. مشخصاتی که برمی شمرد نیز اینهاست: «خوش قیافه، خوش تیپ، خوش لباس، منظم و تمیز، خوش بو، مهربان، با محبت، خانواده دار، صادق، رو راست، با اعتماد به نفس، دارای بلوغ اجتماعی، اهل سفر و تفریح، دست و دل باز، شاد، خوش اندام و دست آخر با شرایط مالی مناسب».
با اعتماد به نفس کامل نیز تصریح می کند: «خودم همه این مشخصات را دارم.» بسیار بعید است که مادربزرگ ها و حتی مادرهای ما «اهل سفر و تفریح» بودن را در زمره شرایط همسر مورد علاقه خود ذکر می کردند. به عکس چه بسا بیشتر دنبال مرد زندگی بودند.
ارزش های معنوی
با این که طی 12 سال آموزش رسمی در مدارس از دبستان تا دبیرستان و بعد در صورت راهیابی به دانشگاه به شکل بسیار گسترده ارزش های ایدئوولوژیک خاص جامعه ما ترویج و تبلیغ می شود اما خانم های متقاضی ازدواج به مشخصاتی اشاره می کنند که در بیشتر جوامع پذیرفته شده و اصطلاحا ارزش های مشترک جهانی هستند نه خاص یک جامعه کاملا مذهبی و سنتی. صداقت، مسئولیت پذیری، خانواده دوستی و مواردی از این دست فراتر از اصرار صدا و سیما بر ارزش هایی خاص به حساب می آید.
مدرک تحصیلی
در بیشتر این موارد دختران، تحصیلات دانشگاهی دارند. این در حالی است که 20 سال پیش فارغ التحصیلان دانشگاهی کمتر به بنگاه های همسریابی مراجعه می کردند و این کار را دون شأن خانوادگی خود می دانستند. نکته جالب تر این که خانم فوق لیسانس اصرار ندارد که همسر او تحصیلات بالاتری داشته باشد. تنها تاکید می ورزد که او هم تحصیلکرده باشد که البته درست هم هست زیرا تفاوت فاحش فرهنگی و تحصیلاتی موجب اختلاف می شود.
ازدواج دوم
همین که در فرم قید شده قبلا ازدواج کرده یا نه نشان می دهد خانم های بیوه یا مطلقه برخلاف گذشته از ازدواج مجدد دوری نمی گزینند. جالب ترین مورد در این باره از این قرار است:
«نام: پ/ سن: 41 سال/ تحصیلات: فوق لیسانش مشاور خانواده/ وضعیت اشتغال: دانشجو/ قد: 160/ وزن 54/ رنگ پوست: سفید/ نوع پوشش: مانتو/ اعتقادات مذهبی: ندارم/ سابقه ازدواج: دارم/ وضعیت فرزند یا فرزندان: سه فرزند (دو دختر 22 و 21 ساله دانشجو و یک پسر 13 ساله که هر سه با پدرشان زندگی می کنند/ تعداد خواهر و برادر: یک برادر و یک خواهر و هر دو در خارج از کشور زندگی می کنند/ مدرک تحصیلی و شغل پدر: دندانپزشک، فوت کرده/ مدرک تحصیلی و شغل مادر: معلم، فوق دیپلم، فوت کرده/ مشخصات همسر: تحصیلات بالای فوق لیسانس، دارای موقعیت اجتماعی مناسب، پویا، خانواده دوست، بین سنین 38 تا 50 سال، دارای سابقه ازدواج، موافق با ادامه تحصیل و اشتغال من، متعهد و مسئولیت پذیر اما غیرمذهبی.»
این بخش را یک بار دیگر بخوانید. سیاستمداران، جامعه شناسان، روانشناسان، مشاوران خانواده، برنامه سازان، معلمان و روحانیون و مسئولان نیز باید بخوانند تا با دیدگاه ها و پسندهای جامعه امروز بیشتر آشنا شوند.
البته درباره اعتقادات مذهبی بیشتر کلمه «معمولی» را به کار برده اند و موردی مانند این مثال که «ندارم» آماده باشد کم است و اتفاقا همین نشان می دهد منعی برای ابراز اعتقاد نداشتن مذهبی وجود ندارد و آن «معمولی»ها و تاکید بر ایمان و خداباوری واقعی است و اجبار موسسه نیست.
نیاز احساسی فراتر از مالی
این فرم ها نشان می دهد که یک زن تنها به لحاظ مالی ازدواج نمی کند. نیاز احساسی و همدلی و همزبانی مهمتر از تامین مالی است. در شکل شرعی، البته یگانه وظیفه زن «تمکین» است و یگانه وظیفه مرد «تامین». مراد تمکین، تن دادن زن به امر زناشویی و تن آمیزی و هم تنی است و شامل بقیه امور خانه و خانواده نمی شود. مرد «تامین» می کند و زن «تمکین».
هدف معنوی که در قرآن هم به آن اشاره شده البته ایجاد آرامش است و این آرامش با ارضای نیازهای روحی و جسمی فراهم می آید. در دنیای مدرن اما زن هم اجازه یافته خواست و نیاز خود را ابراز کند. این خانم کارشناس فنی در یک داروخانه که حقوق بالایی هم دارد، متقاضی ازدواج با همسری است که اهل سفر و تفریح باشد و اگر سن و تحصیلات او نیز کمتر باشد اشکالی نمی بیند نشان از این دارد که زنان تنها به خاطر تامین نیازهای مالی ازدواج نمی کنند که اگر چنین بود هیچ دختر پولداری دل به پسر بی پولی نمی بست و هیچ زن متمکنی اصلا ازدواج نمی کرد. در این صورت اما چگونه مادر شوند؟
یکی از اهداف شماری از زنان از ازدواج، تجربه حس زیبای بارداری و مادری است و اگر کمتر سختگیری می کنند برای این است که زمان در گذار است و ممکن است امکان مادر شدن را برای همه عمر از دست بدهند و اصطلاحا بعضا از خطر شیطان پایین می آیند و کمتر سخت می گیرند. برخی از خود می پرسند: این که دختری در خانه بماند و مادر نشود بهتر است یا این تجربه را حس کند و حتی کار آنها به سامان مورد نظر نرسد؟
آن سوی محدودیت ها
نرم افزارهای پیام رسان موبایلی و وسایلی ارتباطی مدرن و آسان نه تنها سانسورهای خبری را شکسته اند و حالا تصویر رییس جمهور ممنوع التصویر در طرفه العینی پخش می شود که دیوارهای دیگر را نیز از میان برداشته اند و البته که تبعات منفی هم دارند اما در جامعه ای پر از دیوار، با این وسیله هر که از این نقطه به نقطه دیگر سفر می کند و پشت دیوار نمی ماند.
دختری در فلان شهر کوچک، بخت خود را می آزماید و چه بسا پسری در لندن خواستگار او شود. اتفاق بزرگ این است که بسیاری از این پیام ها از شهرهای کوچک فرستاده شده و این یعنی از جانب برادران و پدران و همسایگان احساس خطر نمی کنند. پیش از این همواره می شنیدیم که زن باید در موضع «ناز» بنشیند و مرد از در «نیاز» وارد شود. اکنون آیا خواستگاری زنانه در تلگرام جای ناز و نیاز را با هم عوض کرده است؟ اما مگر ما مسلمان نیستیم؟ مگر اول بار خدیجه 40 ساله نبود که از محمد 25 ساله خواستگاری کرد؟ از پیامبر اسلام گرامی تر چه کسی است که حالا روی ترش می کنیم و کاسه داغ تر از آش شده ایم؟!
با این حال چند نگرانی هم وجود دارد که بدون اشاره به آنها، این بحث یکطرفه است:
نگرانی اول این که در جامعه آکنده از دروغ امکان این که کسانی با اطلاعات نادرست درصدد بازی با احساسات دختران و زنان برآیند منتفی نیست. باید قانون ویژه ای برای این گونه دروغگویی ها وضع شود زیرا هر چند «تدلیس» و دروغ در ازدواج و مواردی از این دست وجود دارد اما راستی آزمایی و جریمه دروغگو در این مورد خاص هم باید لحاظ شود.
نگرانی دوم این است که اگر این آشنایی به ارتباطی بینجامد ولی منجر به ازدواج نشود، خسارت عاطفی و زیان اجتماعی دختر را چه کسی می تواند جبران کند؟ کم نیستند پسران هوس بازی که بخواهند از سر تفنن وارد این پروسه شوند.
نکته سوم هم این که در حال حاضر متولی موسسات همسریابی وزارت ورزش و جوانان است؛ وزارتخانه ای که عملا بخش جوانان را رها کرده و سرگرم ورزش و خاصه دخالت در امور فدراسیون فوتبال است. این وزارتخانه کار خود را راحت کرده و به جای نظارت بر این گونه موسسات، آنها را غیرقانونی یا خارج از نظارت خود معرفی می کند تا سری را که درد نمی کند، دستمال نبندد. در حالی که واقعیت های جامعه ما اتفاقا نشان می دهد این سر درد می کند و هنر این نیست که انکار کنند بلکه باید مدیریت کنند. شاید بهترین راه این باشد که به محض تشکیل مجلس جدید که قاعدتا باید معقول و دور از کم خردی کنونی باشد، طرح تاسیس دوباره سازمان ورزش و سازمان جوانان یا لایحه آن را تصویب کنند تا سازمان ملی جوانان بتواند یکی از مصادیق اقدام و عمل را به اجرا گذارد.
حالا که یک نفر یا یک موسسه آستین همت بالا زده و مرد و مردانه اما بیشتر به نفع زنان وارد میدان شده و امکانی را در اختیار آنان قرار داده تا دست به انتخاب های بهتر بزنند، نیاز به حمایت و نظارت و تقویت دارند تا آسیب هایی از جنس مواردی که برشمرده شد کاهش داده شود نه تکفیر و انکار و برخورد.
ازدواج و تشکیل خانواده و انتخاب همسر با شرایط مورد نظر و مادر شدن حق همه دوشیزگان ایرانی و ازدواج دوباره نیز حق خانم های جدا شده و مطلقه است و این کار به صرف شعار و موعظه و نصیحت حاصل نمی آید. نیاز به همتی است که در این کار دیده می شود. گیرم که دختر خانم های ما ترجیح داده باشند به جای ادامه جلوس بر کرسی «ناز» در جایگاه «نیاز» بنشینند. منظور از این نیاز البته خدای ناکرده جسارت به خانم ها نیست. اعلام آمادگی و خواستگاری به جای انتظار برای خواسته شدن است.