ایران خبر- روسپیگری، تنفروشی یا فحشا، به تجارت یا پیشه آمیزش جنسی طبیعی یا غیرطبیعی در قبال درآمد و یا برخی دیگر منافع گویند که گاهی اوقات با عنوان سکس تجاری (commercial sex) نیز مطرح میشود. پس از جنگ جهانی اول اصطلاح قدیمیترین حرفه در جهان به طور عمومی به روسپیگری اشاره دارد (البته اگر در موارد خاص دیگر استفاده نشود).
کاربردهای فرهنگی این واژه به شکل نامحدودی متفاوت است، و استفاده از آن بهعنوان واژهای تحقیرآمیز برای اشاره به فعالیتهایی استفاده میشود که به شکل رسمی روسپیگری نیستند. این اصطلاح در برخی جوامع به شکل بیربط برای نشان دادن کسی که درگیر فعالیتهای جنسی خارج از هنجارهای آن جامعه است، مثل بیبند و باری جنسی یا روابط بیرون از ازدواج حتی ازدواج سفید، به کار برده میشود.
به کسی که در هر بخش از این پیشه کار میکند میگویند کارگر جنسی. روسپی گری یکی از شاخههای صنعت سکس (یا تجارت جنسی) است. در کشورهای متفاوت و در برخی از کشورها در مناطق متفاوت از یک کشور، وضعیت قانونی تنفروشی از مجازات مرگ تا مجاز اما کنترل نشده تحت قانون و تا یک تجارت سازمانیافته کنترل شده و قانونی متغیر است.
متاسفانه روسپیگری در ایران به یک پدیده عادی تبدیل شده است و چشم ها به دیدن صحنه ها و رفتارهای غیراخلاقی عادت کرده است. گویا مسئولان هم با افزایش این معضل اجتماعی چشم خود را بسته اند و با ندیدن به هافزایش زنان خیابانی و روسپیگری دامن می زنند.
با افزایش روسپیگری و زنان خیابانی نمی توان درست قضاوت کرد، مرد را متهم کنیم یا زن را. چون هر دو در ایجاد و رواح این مسئله مقصر هستند. متهم و مقصر چه کسانی هستند؟ مردان هوس بازی که تمام زندگی شان در رختخواب تعریف می شود و زن را صرفا به چشم یک ابزار جنسی نگاه می کنند و تا نیاز جنسی خود را برطرف نکنند خیالشان آسوده نمی شود، متهم هستند یا زنانی که برای به دست آوردن پول اقدام به تن فروشی می کنند؟
امروزه بی اخلاقی تا حدی پیش رفته که تعهدات زناشویی هم زیر سوال رفته و در بسیاری از موارد شاهد فساد اخلاقی در بین زنان و مردان متاهل هستیم. داشتن دوست دختر و دوست پسر برای افراد متاهل نوعی رقابت و افتخار محسوب می شود و تعریف زندگی متاهلی بین برخی از زوج ها از بین رفته است.
برخی عوامل تاثیر زیادی در بی اخلاقی دارند. دختری به دلیل تربیت غلط از خانواده دوری می کند و تصورش بر این است که اگر دختر خیابانی شود زندگی بهتری خواهد داشت. زن متاهلی اعتیاد همسرش را بهانه می کند و اقدام به تن فروشی می کند. مردهای هوس باز و تنوع طلب برای شهوت های لحظه ای اقدام به همخوابگی با هر زنی می کنند.
این همه بی اخلاقی در جامعه ای که اساس و بنیاد آن بر پایه اسلام است جای بسی تاسف و نگرانی دارد. اگر مسئولان بتوانند مراکزی را برای نگهداری زنان خیابانی و مردان هوس باز دایر کنند شاید رواج فساد کاهش یابد.
زنان و دخترانی که برای کسب درآمد با هر شکل و قیافه ای در خیابان ظاهر می شوند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند و برایشان اهمیتی ندارد با چه کسی همبستر می شوند مرد متاهل یا پسر مجرد. آنها می خواهند کسب درآمدی داشته باشند و مردان هم می خواهند آتش هوس خود را به هر طریقی شده خاموش کنند و کنترلی بر شهوت و هوس خود ندارند.
متاسفانه جامعه ایران روند نزولی را طی می کند. دختران در سنین پایین با آرایش های غلیظ خیابان های تهران را تسخیر کرده اند گویا هر چقدر رژ لب شان قرمزتر باشد صدای ترمزهای بیشتری به گوششان می رسد و از این بایت احساس رضایت و خوشحالی دارند.
رواج روسپیگری در جامعه تبعات زیادی به دنبال دارد. از جمله مبتلا شدن به بیماری ایذر، اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکی. چون زنان خیابانی که با تعدد افراد برای همخوابگی روبرو می شوند نه تنها به فکر سلامت خود نیستند بلکه توجهی هم به سلامت طرف مقابل ندارند و با رعایت نکردن مسائل بهداشتی در امور جنسی ویروس ایذر را به راحتی به دیگران انتقال می دهند.
در این زمینه باید بددون تعارف اطلاع رسانی و شفاف سازی صورت گیرد. در ابتدای امر خانواده ها باید با تربیت صحیح آموزش های لازم را به فرزندان خود بدهند و برای این آموزش نباید تفاوتی بین دختر و پسر قائل شوند. متاسفانه برخی خانواده در تربیت خود کوتاهی می کنند و دختران خود را با همه مسائل تربیتی و اخلاقی آَنا نمی کنند که این تصور بسیار اشتباهی است. در مرحله بعد وظیفه آموزش و پرورش و رسانه هاست که بدون تعارف اطلاع رسانی کامل و دقیقی هم برای خانواده ها و هم برای فرزندان داشته باشند. چرا که عدم آگاهی و اطلاع رسانی آسیب بیشتری به جامعه وارد می کند.
در ادامه چند گفتگو از زنان خیابانی را می خوانید:
میترا بیست و یک سال دارد، اهل مازندران است، چشمانش به رنگ دریاست، پنج سال پیش از خانه فرار کرده، خودش می گوید: “کاش کتک های نامادریش را تحمل می کرد؛ اما به تهران نمی آمد”، مشتریان زیادی دارد، از پسر هفده ساله تا مرد هفتاد ساله.
دفترچه تلفنش را نشانم داد و گفت: من فقط با همین چند نفر در ارتباط هستم، اهل ایستادن کنار خیابان هم نیستم، از ارتباط با یک نفر به چند نفر رسیدم.
صرفنظر از تعداد شماره ها که به پنجاه نفر هم می رسید از او وضعیت تاهل این مردان را پرسیدم ، در جوابم گفت: پسران مجرد بیشتر هستند؛ اکثر آن ها در هفته یک بار با من تماس می گیرند و گاهی اوقات دوبار در هفته، پسران مجرد را راحت تر می توانم برای استفاده از کاندوم راضی کنم، مردان متاهل اغلب تقاضاهای جنسی نامتعارف دارند و من مجبور هستم در ازای پول پاسخگوی این تقاضا ها باشم، البته دیگر به این وضعیت عادت کرده ام.
میترا سومین سیگارش را روشن کرد و ادامه داد: پس از ورودم به تهران در یک تولیدی لباس مشغول به کار شدم؛ در آن روزها یکی از هم اتاقی هایم به شیشه اعتیاد داشت و مرا نیز آلوده کرد، وقتی مسئول تولیدی از اعتیادم با خبر شد عذرم را خواست، کار مناسبی برایم پیدا نشد و مجبور به تن فروشی شدم، حالا در روز چندین بار رابطه جنسی با افراد مختلف دارم.
ته سیگارش را روی زمین می اندازد و می گوید: بعد از ارتباط جنسی احساس خوبی ندارم، دلم می خواهد تمام پولهایم را آتش بزنم؛ هزینه های زندگیم را با همین پول ها تامین می کنم، ای کاش سرنوشت چیزی دیگری برایم داشت…
نگاه های مردان لحظه انتخاب برایم زجر آور است
آتوسا سی و پنج ساله است، ده سال پیش از شوهرش طلاق می گیرد و هفت سالی است که تن می فروشد، حالا عضو تیم”موسی” است.
به گفته آتوسا، موسی ۶۰ زن مثل او را در خانه اش ساماندهی می کند، قیمت هایشان هم از شصت هزار تومان به بالاست، تقاضا کنندگان توسط رابط های موتور سوار به خانه آورده می شوند.
او که از نگاه های مردان لحظه انتخابش متنفر است، می گوید: تحمل اینکه یک نفر به قصد لذت تمام اندامت را نگاه کند خیلی سخت است، اما با عضویت در این گروه کمی امنیت دارم؛ چراکه قبلا خیلی از افراد بعد از پایان رابطه پولم را نمی دادند، موسی نصف این پول را برای خودش بر می دارد؛ اما از چانه زنی در خیابان بهتر است.
او که حالا HIV مثبت است، ادامه می دهد: حدود یک سال پیش فهمیدم ایدز دارم، نمی دانم از چه زمانی و توسط چه کسی به این ویروس مبتلا شدم؛ اما تا پیش از این رابطه محافظت شده ای نداشتم و ممکن است افراد زیادی از من ایدز گرفته باشند.
آتوسا می گوید: خیلی وقت ها دلم برای همسر برخی از این مردان که بی گناه فقط برای لذت یک ساعته مرد زندگیشان مبتلا به ایدز می شوند، می سوزد تنها به این خاطر که نتوانسته اند برخی نیازهای جنسی شوهرشان را برآورده کنند.
به هر کاری که مردان بگویند تن می دهم
راحله سی و چهار سال دارد، مدت هاست که از همسر معتادش خبر ندارد، فرزندانش بزرگ می شوند بدون اینکه بدانند مادرشان با تن فروشی شکم آن ها را سیر می کند.
او هزینه های زندگیش را از همین راه تامین می کند، تنها با چند نفر ارتباط دارد و می گوید: به هر کاری که بگویند تن می دهم، از خواسته های غیر اصولی مردان متاهل گرفته تا خرده فرمایش های پسران جوان.
رابطه جنسی گروهی، فاجعه بار است
مینا بیست ساله است، بوی سیگارش تمام فضا را پر کرده، پاتوقش در یکی از خیابان های غرب تهران است، HIV مثبت است، از زمین و زمان گله می کند در میان حرف هایش می فهم که از این مدل زندگی خسته شده است؛ اما به اعتقاد خودش راهی برای بیرون آمدن از این باتلاق ندارد.
او می گوید: هر روز به تعداد زنانی که برای تن فروشی در این خیابان می ایستند اضافه می شود، خیلی از مردان چندین بار کل خیابان را بالا و پایین می روند تا بتوانندشخص مورد نظرشان را پیدا کنند، گاهی اوقات سوار ماشین یک نفر می شوی؛ اما وقتی وارد خانه می شوی با چندین نفر روبرو می شوی و برای من مثل فاجعه است؛ چراکه پس از ورود به این خانه ها راهی برای فرار باقی نمی ماند و مجبوری به خواسته چندین نفر در آن واحد تن بدهی.
پسران مجرد بعد از ازدواجشان باز به من مراجعه می کنند
سوسن با همه این زنان خیابانی فرق می کند، برای سیر کردن شکم پسر سیزده ساله اش به این کار رو نیاورده، عذاب وجدان هم ندارد و فقط با کسانی که مشتریانش معرفی می کنند ارتباط دارد.
او می گوید: مردان متاهل زیادی به من مراجعه می کنند و من همه تقاضاهایشان را جواب می دهم، حتی روابط جنسی سه نفره با حضور یک زن و شوهر هم، با تمایل این درخواست را قبول می کنم؛ چراکه پول خوبی نصیبم می شود.
سوسن ادامه می دهد: بسیاری از مشتریان مجردم حتی پس از ازدواجشان به من مراجعه می کنند و به این کارش به عنوان یک شغل نگاه می کند.