کد مطلب: 30570
 
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۱:۰۶
بین امام حسینیه ساده جماران با کدخداهای دنیا به اندازه ی عزت و شرافت دنیای اسلام فاصله است. امامی که جوابش در برابر زیاده خواهی های مستکبر یک چیز بود: «سیلی!»
کوخ نشین از کدخدا نمی ترسد!
 

 کاخ سفید
کدخدا توی کاخ سفیدش نشسته و بساط بازی کاخ نشین ها را فراهم می کند. آغوشش را هم باز کرده تا روز به روز به تعداد کاخ نشین ها اضافه شود. قانون بازی کاخ نشین ها ثابت است، عزت و شرف را باید دم کاخ چال کنی تا راهت بدهند. هر چیزی هم که نشان از استقلال و هویت تو باشد بازی کاخ نشینی ات را به هم می زند. اینجا صحبت کردن از مستضعفان بدترین حرف هاست. باید چشم و گوشت را روی ظلم کاخ نشین ها ببندی و مدام به آنها لبخند بزنی. حرف اضافی هم ممنوع، اینها قانون بازی است، می فهمی؟ باید کاخ نشین شوی تا تو را آدم حساب کنند. کوخ نشین ها و مظلومین اینجا محلی از اعراب ندارند.
 کاخ خمینی
آفتاب که بتابد باید بروی پشت ستون های سنگی این کاخ تا نور اذیتت نکند. نزدیک تابستان است و آفتاب تند تهران. اصلا این ستون های سنگی سترگ را برای همین ساخته اند که سایه بشود بالای سرت. سایه بشود و تو درودهای بیشمارت را روانه امام کنی. امامی که می خواهند عظمتش را از پشت این سنگ ها به تو نشان بدهند. از پشت این صحن های مجلل و رواق های اشرافی و سنگ قبر یک تکه که دهان کجی خاندان امام به همه مستضعفانی است که امام عاشقانه آغوشش را برایشان باز کرده بود. می خواهند به تو بقبولانند که امام واقعی را باید توی همین کاخ پیدا کنی.
امام این کاخ به گمانم صبح ها بعد از نوش جان کردن آب میوه های صبحگاهی، با هلکوپتر عازم سدهای اطراف تهران می شد تا وقت ورزش صبح گاهی اش را به جت اسکی کردن بگذراند و برایش اخبار شبکه های بیگانه را بخوانند. امامی که هر روز مقید است از کاخش با کاخ سفید تماس بگیرد تا از بازی گلف پشت کاخ سفید بشنود و به کدخدا عرض ارادتی بکند و قرار سکوت بعدی در قبال جنایات کدخدا را بگذارد. احتمالا غروب ها هم از تلوزیون مردم را تماشا کند و در سرسرای کاخش نظاره گر بازی نوه هایش باشد و منتظر باشد تا برایش چای و قهوه بیاورند. امامی که پای ثابت بازی کاخ نشین هاست و اهل نشست و برخواست با کدخدا.
حسینیه ی آقا روح الله
سران کشور پیش امام رفته اند. توی حسینیه ی ساده ی جماران. زیردریایی های جنگی آمریکا برای تهدید به سواحل ایران نزدیک شده و حالا مسئولین برای شنیدن دستورات امام آمده اند. حرف امام آب سردی بود روی همه:« بزنیدشان! اگر آمده اید با من مشورت کنید من به شما می گویم بلافاصله که یکی از آنها سر از آب بیرون آورد دو تا موشک پشت سر هم بدان شلیک کنید و آن را متلاشی کنید.»
همه تعجب کردند، آقای هاشمی خطرات جبران ناپذیر این حرکت را به امام گوشزد می کند، اینکه با این حرکت اقدام متقابل آمریکا را در پی دارد و اینها. دوباره از امام می پرسند« این حرف شما جدی بود؟» امام دوباره محکم پاسخ می دهد: «اگر آمده اید با من مشورت کنید نظر مشورتی من همین بود که عرض شد.» جمع مسئولین اما ظرفیت قبول این نظر را ندارد. امام دوباره سخن می گوید: «خودتان هرچه بنظرتان رسید عمل کنید»
جلسه که تمام می شود، امام آیت الله خامنه ای را صدا می زند و می گوید: «آقای خامنه ای! نظر من همین بود که گفتم و من تردیدی در این نظر ندارم! ولی حرف دیگر هم به شما بزنم آن این است که در مقابل آمریکایی ها و تهدیدات آنها چاره ای جز این ندارید که تو دهان آمریکایی ها بزنید و جواب آنها را بلافاصله، محکم و دندان شکن بدهید و در این موضوع تامل نکنید. اینها هیچ غلطی نمی توانند بکنند، بشرطی که شما محکم برخورد کنید و جواب آنها را بدهید.»

بین امام این کاخ با کدخدا فاصله ی چندانی نیست. اما بین امام حسینیه ساده جماران با کدخداهای دنیا به اندازه ی عزت و شرافت دنیای اسلام فاصله است. امامی که جوابش در برابر زیاده خواهی های مستکبر یک چیز بود: «سیلی!»

منبع: نشریه فتح /پایگاه فتن